۱۷ پاسخ

واسه من برعكس بود اولى كه بيدار ميشد زمين و زمان رو فحش ميدادم خيلى زياد بيدار ميشد تا صبح شير ميخورد يهو. گريه ميكرد ارومم نميشد ولى دومى ديگه تجربه ام بيشتر بود خيلى خوب بود

گرینه فوشو منم بودم 🤣🤣🤣انقد تو‌تخت مشت میزدم تا شوهرمم بیداربشه 🤣🤣بنده خدا بده یکی دوماه با بچه جاشو از من جدا کرد که من بیدار نشم از ترس فوش خوردن

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

چقد ب کامنتا خندیدم🤣🤣
همه دلشون پره😂

ای جانم ننه نگاش کن😍😍
من ک عاشقانه بلند میشدم یبارم خسته نشدم شیر خودمو خورد

😂😂😂اره خیلی سخته شب بیدار شدن

خخخخخ ..من بارداری اولم سقط شد تو بیمارستان بستری بودم تو قسمتی که همه داشتن سقط میکردن یکی اونجا بود بچه تو شکمش مرده بود دفع نمیشد همش شوهرش رو فحش میداد بیماران وپرستارا فقط میخندیدن

وااای خیلی سخته خدایش🤣🤣🤣

من هنوزم فحش میدم شبا

واقعا دو تا سخته من یکیه دخترم نوزاد بود نیمه شب بلند میشد من بیدار میشدم شیر میدادم راه میبردم تا بخوابه شوهرمم بیدار میکردم یا وقتی خواب بود اینقدر سر و صدا میکردم تا بیدار شه که من نمیتونم بخوابم تو هم نباید بخوابی

من الان تو این شرایطم هنوز به دنیا نیومده شب ها حالم بد میشه فحش میدم

واااییییی🤣🤣🤣خیلی خوب بود زهره
مخصوصا آخرش😄😄😄

من هروقت عصبانی میشدم ب مادرشوهرم فحش میدادم خاهرم میگف چیکار اون بنده خدا داری میگفتم اگ این چیزی نمیگف من بچه میخاستم چیکار🤣

ای جوونم خوردنی😍😍من که اصلا قطع امید کرده بودم از شوهرم تخت می‌گرفت میخوابید تو هر شرایطی

ای جان خدا حفظش کنه برات،خدا کمکت کنه خودش

ماشالله ب جونشون آره واقعا بچه داری سخت ولی کمی که بزرگ میشن تمام سختی ها یادت میره

😂😂😂😂

سوال های مرتبط