منکه اصلا لذت نمیبرم فعلا
ازبس باهاش هرروز جنگ روان دارم
بچه دوم که اومد خونمون شده دیوونه خونه
قربون صدقش میرم برچسب بهش میدم
لهش میکنم چون اصلا جور دیگه ای نمیتونم
واقعا با کلمات نمیتونم بیان کنم چقدر عاشق کاراشم
خیلی خیلی خیلی برام شیرینه همش میگم کاش تافت میزدم تو همین سن می موند
کلمات محبت امیز بهش میگم و تو بغلم میگیرمش. دیروز دوتا قصه تعریف کرد اینقدر قشنگ گفت قند تو دل همه اب شد. انگار که از رو کتاب داشت میگفت کامل و صحیح فداش بشم
نه منکه بایدجیغ بزنم یاگازش بگیرم وازکون وصورتش نیشگون میگیرم😅😅😅
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.