۸ پاسخ

تا دلت بخواد

من روزی نیس ک از دستش گریه نکنم
نمونش امروز انقد بهم فشاراومدگریه کردم نزدیک بود پس بیوفتم

بله همین یه ربع پیش
قبل از نماز حوندنم داشت بازی میکرد با خودش همین که نماز من شروع شد اومد رو سر و گردن من سوار شد دلم میخواست نیشگونش بگیرم بس گردنم درد گرفته بود ولی خوب خودداری میکنم همیشههههه
بچه ن دیگه😪

همین صب دلم میخواست جرش بدم به بدبهتی ازپوشک بگیریش بیدارخوابی چرت زدن تودسشویی بعدبیادبعد۸ماه کهاصلاخطانداده جلوت وایسته بانیش بازتوشلوارش جیش کنه 😐😑

خیلی وقتا . ولی از وقتی سعی کردم بیخیالتر بشم بهتر شده

همین دیشب سر نخوابیدن اینقدر حالم بد بود یعنی دلمم سنگ شده بود دلم میخاست اینقدر بزنمش شاید یکم از عصبانیتم کم بشه
اخرش مامانم دید حالم بده اومد ارومش کرد
تا میگم بخاب شروع به گریه مبکنه

زیاد

تا الان نشده ولی به مرزش رسیدم

سوال های مرتبط