دخترا بعد زایمان یا کلا بعد بارداری رابطتون چجوری شده؟
همسر من قبلا میومد بغلم میکرد بوسم میکرد کلا باهام درگیر بود
الان میاد هیچی فقط دخترمو یکم میگردونه که اونم نق بزنه میده به من
شبم که دخترمو میخوابونم میرم پیشش خوایو بهونه میکنه فقط خوابالوعه هر چی هم حرف میزنم نمیفهمه انگار با اهن واوهون جواب میده بعد منم عصبی میشم دعوا میکنیم یا میگم برو بگیر بخواب
اصلا اون اولاش که بخاطر اینا دعوا راه مینداختم ولی الان دیگه بریدم اصلا درک نمیکشم هیج جوره انگار کلفت خونشم وظیفمه بچشو نگه دارم هیچی نخورم ولی شیر بدم شبا هم هروقت دلش خواست بیاد سراغم محبت اینا هم که گاوم نیاز ندارم
چند وقته بهش میگم کلسیم اینام تموم شده پاهام درد میکنه انگار نه انگار با اینی هرروز میگه یادم رفت ال شد بل شد
بخدا پاهام دیگه توان نداره یا میشینم دیگه نمیتونم پاشم قبلا هرچی میگفتم با بسته میخرید میاورد الان نمیدونم چش شده

۱۲ پاسخ

منم😭😭😭

شوهره من همش میگه تو فقط مادره خوبی برا دخترمونی -انتظار داره رابطه داشته باشیم خب بعدش من نیاز به استراحت دارم ۱۰ دقیقه مثلا بعد برم‌غسل کنم ابگرمکنم بگیر نگیر داره منم راحت سرما میخورم براهمین‌کلا رابطمونو قطع کردم خیلی سخته بدونه پیشنوازی بوسی بغلی رابطه کنی بعدم‌بپری حموم‌غسل کنی اصلا به ادم خوش نمیگذره

منم همینم تازه قبلا عزیزم میگفت الان اینو ک نمیگه هیچ تازه وقتی که پسر بزرگمو صدا میکنم نمیشنوه به جای اینک به پسرم بگه ببین مامانت چکارت داره، به پسرم میگه ببین چکارت داره در این حد
واقعا منم احساس میکنم نوکر خونم
باید خونه تمیز باشه، شام آماده باشه
بچه مدرسه ایت درساشو نوشته باشه
بچه کوچیکت اروم باشه
ولی در حد انرژی دادن به ادم وقت نمیزارن که لااقل بتونیم این کارهارو انجام بدیم

مام‌همینطوریم شوهره منم چیزی بخوام‌میخره گاهیم مثله شما میگه یادم رفت نرفتم‌ بخرم بااینکه سختمه باز کارای خونه رو انجام‌میدم جمعم حرفمون شد ابگرمکن خراب شده سرویسکار نیاورده

عزیزم یکی دو بار تو بغلش کن ببوسش بهش بگو که چقدر حالت با همین کارای کوچیکه خوب میشه بگو وقتی بغلم می‌کنی خستگیام در می‌ره ببین چقدر تغییر می‌کنه اینجوری دعواتون هم نمیشه منم گاهی اوقات دلخور میشم اما خب بهش میگم چی می‌خوام ازش از طرفی هم واقعا خسته میشن بچه ها هم که همکاری نمیکنن دیر میخوابن همسر منم خوابش می بره بعضی شبا ما خانم ها هم چون فشار رومونه احتیاج به همدردی داریم اما بهش بگو چیزایی که گفتم حل میشه به نظرم

عزیزم زیاد خودتو اذیت نکن الان چون روحیت حساس تر شده بیشتر به رفتارش واکنش نشون میدی
قبلا فقط خودت بودی در طول روز بیشتر ذهنتون درگیر هم بود الان یه بچه هم اضافه شده
همسرت همون قدر دوست داره
ولی چون شما درگیری و صدرصد ایشود هم درگیری ذهنی دارن باعث میشه از هم دور بشید
که این روند بعد از مدتی درست میشه
فقط با ناراحتی کردن و عصبانیت باعث دور شدن از همدیگه می‌شید
سعی کن خودتون هم مثل قبل قرتی و زبل تر باشید تا همسرتون هم مثل قبل بشه

چرا آخه 😕ما خوبیم ولی خب یکم کمتر میتونیم واسه هم وقت بذاریم چون بچه خیلی کار داره محبته هست بین اون شلوغیه بچه داری.باهاش حرف بزن ببین مشکل چیه

دقیقا منم وضعیت تورو دارم حتی بدتر

چی بگم والا،صریحا صحبت کردی باهاش ناراحتیتو خیلی واضح بگو بهش
منم گاهی اینطور فک میکنم نمیدونم شایدم بخاطر هورمونامونه حساس شدیم

عزیزم میشه گفت همان طور که شما سردرگم هستید همسرتون هم همین طوره و اون همیشه شما رو ۲۴ داشته شاید حسودی میکنه بعد هم اگر شما دائما یکی پیشتون غر بزنه خسته نمیشید میدونم شما هم سختتون هست زایمان و بچه داری ولی کمی هم بابا ها با این خرج های گردن درک کنیم

خنده داره ب جای اینکه ما افسردگی بعد زایمان بگیریم شوهرامون گرفتن

عادیع عزیزم درست میشه
من خودم وقت نمیکنم ب شوهرم برسم یا وقتی پسرم می‌خوابه شوهرمم خوابش برده

سوال های مرتبط