۴ پاسخ

دختر منمه اشتهاش باز شد.خورد و خوراکش بهتر شد.یعنی واسه خابیدن حتما نیاز نیس من بخابونمش،بیشتر بابایی شده.خوراکشم هرچی خودم بخورم ب اونم میدم،شیر پاستوریزه میدادم جدیدا شیر محلی بش‌میدم.در حدی ک تو دوشب و یکروز س لیترشیرمحلی تموم مکنه.

اول اینکه شیر شو کم کن بیشتر باهاش بازی کن بعد یواش یواش کمش کن اگه شیر خشک میخوره میتونی یه کم قیچی بزنی سر پستونکشو اگه شیر خودتو صبر زرد از عطاری بگیر تلخ بزن چن شب نمیخوره منتها اولاً صبور باش چون تا ده روز بهانه میگیره چن روزی ببر جای شلوغ که سر گرم بشه بعدش با توکل به خدا کم کم خوب میشه نگران نباش عزیزم

دختر من ده بهمن دوسالش میشه.برای تدریجی باید از دو سه ماه قبل شروع کنی

من دارم تدریجی میگیرم.دختر من خیلی وابسته بود و زیر سینه میخوابید.از یک ماه و نیم پیش فقط باهاش حرف میزدم موقع شیرخوردن و بهش میگفتم تو دیگه بزرگ شدی.نباید شیر بخوری(هرچند با سر اشاره میکرد که نه )بهش میگفتم بچه. کوچولوها که گریه میکنن شیر میخورن و کلیپ از نوزادا نشونش میدادم ‌ و همچنین غذا خوردن بچه های همسن و سال خودش.یا بهش میگفتم شیر مامان تلخ شده.خراب شده دیگه نخور فاطمه.اینا همه میش زمینه روانی بود و همچنان مثل همیشه اویزونم بودر۴ته رفته تا میومد شیر بخوره میگفتم شیر مامان تلخه ها(الکی میگفتم)و مزه میکرد و گاهی فکر میکرد تلخه و نمیخورد و البته ۹۰ درصد مواقع میخورد.اینجوری ساعتای بین وعده های شیرشو کم کردم.گاهی هم حواسشو پرت میکردم به چیز دیگه.وقتی هم میدونستم وقت خوابشه به یه بهونه ای سوار کالسکه میکردم و میبردم بیرون و تو کالسکه میخوابید.البته اینکارو بخاطر سرمای هوا نمیتونم زیاد انجام بدم.میخوام بارفیکس بگیرم بهش تاب ریلکسی اویزون کنم و برای قطع نهایی شیر ازش استفاده کنم.چند روزه شروع کردم تلخک استفاده میکنم تا سراغشو نگیره و خب کمتر سراغش میاد چون فهمیده تلخه و خودشم میگه تلخه.وقتی خواستم یه وعده شیر خواب ظهرشو قطع کنم میخوام باز تلخک بزنم و بگم سرتو بچسبون به سینه مامان بخواب.شاید حواب بده.

سوال های مرتبط