مامانا چقد ختنه ترسناکه بود یا من خیلی روحیه ام لطیفه😑
اگر انتخاب بود هیچوووووقت ختنه اش نمیکردم ولی خب خداروشکر تموم شد این دغدغه …😑
وقتی یادم میاد پسرمو چطور بسته بودن انگار شکنجه گاه بود دست و پاشو بسته بودن
از تو اتاق جیغ میزد و وحشتناک گریه میکرد
بعدم که تموم شد وقتی رفتم تو اتاق هنوز دست و پاش بسته بود وقتی قیافش رو دیدم دلم آتیش گرفت اینقد بیحالو مظلوم نگاهم می کرد که میشد فهمید تو چشماش التماسه که ببرم از اینجا☹️☹️☹️
.

من شوهرم پاهاشو گرفت
زن داداشمم باهاش بازی میکرد
خودم دلم نیومد بمونم
چرا تنهاش گذاشتی خو

تو ندیدی ولی من اونجا بودم پاهاشو گرفتم هنوز یادم میوفته دوسدارم بزنم زیر گریه انقدر جیغ کشید بیچاره بچم

چرا بستن مگه اسیره ما تو ختنه همراه پسرم بودیم همسرم پاشو نگه داشت منم کنارش بودم اصلا تنها نزاشتم این خودش دلگرمی برای بچه

چرا ببندن من خودم کنار پسرم رفتم لیزری سریع خداروشکر ختنه کرد بنظرمن اینجور جاها خودتون برید تو که بچه احساس امنیت کنه نه اینکه مادرش هم کنارش نیست بترسه

واقعا خدارو شکر من پسر ندارم

نگوووو من هنوز نبردم😢