مامانا پسرمو بردم ختنه از دیروز هی جیغاشو اشکاش یادم میوفته و اونجوری که با گریه و عجز نگام میکرد یادم میوفته خیلی عذاب میکشم اون لحظه راضی بودم یه تیکه از وجود منو جدا کنن ولی پسرم اینجوری عذاب نکشه الانم یادم میوفته جیغاش دوسدارم گریه کنم 😭😭😭

بالاخره مادر همینه کاشکی فقط گریه های ختنه و گوش سوراخ کردن باشه من خیلی بدتر از اینا رو دیدم آهی نصیب کسی نشه خدایا

منم دقیقا همینم گریه یا حالت نگاهش همیشه یادم میمونه موقع ختنه یا واکسن
حالا استرس واکسن چهار ماهگی رو دارم

نباید کنارش می ایستادی چون من خودمم همینطوریم دادم باجناق شوهرم بردش من داخل نرفتم

پسر منم هشت روز پیش ختنه شد روز اول مردم و زنده شدم با گریه هاش هلاک شد بچم😭 ولی خداروشکر از فرداش دیگه اوکی شد الانم که دیگه حلقه افتاده خوب شده