۴ پاسخ

نرو‌...میری هم بگو اصصصصلا دست بهش نزنن از دور فقط

نری ها شوهرم یک هفته از مریضیش گذشته بود بازم پسرم گرفت هنوزم خوب نشده هیچی نمیخوره سرفه میکنه

ببین اگه میدونی خوب نشده نرو
یکی از بچه ها فامیل ماهم جمعه تاحالا مریض شده
مامانش دیشب گفت خوب شده ماهم رفتیم مهمونی بچه آنقدر بی‌حال بود و سرفه میکرد و جون نداشت تکون بخوره از چشماش مشخص بود مریضه
منم از دیشب تا حالا گوشت تنم از ترس آب شده

ن عزیزم اگ مامانت اینا یکم فکر کنن اصلا نباید ناراحت بشن بچه گناه من این اشتباه کردم تو نکن پدر شوهرم اشغالم از سوریه اومد مریض بود رفتیم پیشش از دهن دخترم بوسید الان 14روزه دخترم فقط داره درد می‌کشه دختر بزرگیمم گرفت شوهرم گرفت امروز هم نوبت خودم هزار بار مردم زنده شدم ازبسکی بچه هام درد کشیدن اسمش میگن ویروس جدید ولی همچین چیزی نیست همون کرونا هست

سوال های مرتبط

مامان شــاهان🩵 مامان شــاهان🩵 ۱۳ ماهگی
خدادل شکستن از خانواده خود آدم سرهیچکس نیاره
آدم از غریبه بخوره اینقد نمیسوزه...😔خیلی دلم گرفته
پسرم داره چهارتا دندون باهم درمیاره از طرفیم تب میکرد بردم دکتر انتی بیوتیک داد باز اسهال شد،حالا نمیدونم اسهالش ویروسیه یا دندون یا مصرف چرک خشکن...
خاهرمم دوتابچه دارع ک یکماع از پسرم بزرگترن
مامانم دوسه روز پیش گف بچت حال نداره بیا خونه ما منم رفتم هنوز یک روز اونجا بودم خاهرم زنگ زد ک تا من اونجا باشم نمیاد میترسه واگیردار باشه،بعد مامانم ی طوری غیرمستقیم بهش گف خاهرت (یعنی من)ک امروز میره خونش و تو بیا اینجا و اینا...بعد منم گفتم لابد از بهونه گیریای پسرم خسته شده اگرنه من دوست داشتم چندروز بمونم چون پسرم خیلی اذیت میکنه دیگ برگشتم خونم...مامانمم همون روز زنگ زد احوال بپرسه گف دارم حمام و دسشویی ک تو و پسرت استفاده کردین ضدعفونی میکنم مبادا واگیردار باشه و....
بازم گفتم خب راست میگه خاهرزاده هامم بچن و اشکال نداره و اینا گناه داره بازبگیرن...
تااینکه الان چندروزه حتی نیومدن ی سر ب پسرمن بزنن🙃
بعد مامانم چنددقیقه قبل زنگ زد ک فرذا ناهار بیااینجا گفتم مرسی میترسم واگیردار باشه نمیام☺️اونام سریع قبول کردن ک باشه...
بعد رفتیم بیرون همین نیم ساعت پیش بابامو اتفاقی دیدم پسرم بال بال میزد بره بغلش ولی بابام حتی دستشو نگرفت فقط لباسشو گرف گف خوبی بابا🙃....
ببخشید طولانی شد گفتم اینجا شاید دلم خالی بشه
مامان آنیسا مامان آنیسا ۱۴ ماهگی
سلام خانوما خوبین خیلی ناراحتم شما بودید جای من چی کار می‌کردید ناراحت نمیشدید شوهرم با مادرشوهرم داشت حرف می‌زد شوهرم گفت مامان بیا با خانم بحرف اونم گفت آنیسا آنیسا چطوره در واقع انیسا هم دختر منه ها فرقی نداره بعد من میگم سلام مامان حالتون چطوره یه جوری حرف میزنه مرسی خوبیم اونم با سردی انگار همشو من خوردم به اون ندادم من حالشو میپرسم حرف میزنم اون میگه پسرم چی کار میکنه آنیسا انیسا چطوری منم میگم به شوهرم وقتی دوست نداره بحرفه چرا میدی به من آخه اونقدر ناراحت شدم آخه من چی کار کردم اونطوری میکنه یه جوری رفتار میکنه خانوما شما بدید چی کار می‌کرد به شوهر میگم میبینی مادرت چرا اینطوری میکنه برعکس طرف مادرشو میگیره منم میگم اره باشه اون خوبه بسه دیگه خانوما از آنیسا خیلی میترسم دل تو دلم نیست میترسم بزرگ که شد زنگ بزنن پدرشوهر و مادرشوهرم بیا بیا اینجا انیسا به بابات بگو بیارتت اینجا آنیسا هم هی بگه من میرم چی کار کنم یعنی آنیسا حرف منو گوش میکنه بزرگ شدنی خیلی میترسم زنگ بزنن گوش آنیسامو پر کنن😔😔😔