درد دل





اون اویل ک بچه ها ب دنیا ا‌ومده بودن هر شب با استرس و فکر و خیال میخوابیدم حالا استرس چی
شاید خندتون بگیره مثلا کل دغدغه من این بود ک خدایا فردا اگ تا اخر شب با بچه ها تنها بودم چیکار کنم چهطور ب کارام برسم چهطور تا ی دستشویی برم این استرس تا ۶ماهگی با من بودن
هر شب
هر شب بعدش خوب شد دیگ کامل از بین رفت منم قوی تر شدم تو نگهداری بچه ها خیلی وقتا چند روز با هم تنها بودیم
اما الان دو سه هفته دوباره اومده سراغم دوباره با فکر و خیال فردارو چیکار کنم میگذرونم چهقدر بده خدایی دارم دیوونه میشم بچه ها خیلی بی قرار شدن خیلی کارا عجیب و خطر ناک میکنن از خدا فقط حوصله و صبوری بیش از حد میخوام 🤦🏼‍♀️

وااای دقیقاااا منم اوایل اینجوری بودم همش دوس داشنم برم اینور اونور بمونم ک یا بقیه بیان ک تنها نباشم خیلی میترسیدم‌
الان دیگ اونجوری نیستم ولی بعضی شبا اون حس میاد سراغمو استرس میگیرم.دقیقا درکت میکنم چی میگی.
من امروز خیلی خسته و کلافه شدم.

خدابه تنت سلامتی وذهنت ارامش بده گل

فک کردم فقط من اینطورم 🫠
بیش از حد نق میزننو و بهم میچسبن 🥺

تا میتونی خونت رو امن کن براشون استرست کمتر بشه

من هرشب این استرسو دارم
گفتنش از زبون یکی دیگ بهم قوت قلب داد
اما من برعکس اوایل نداشتم چون کمکی خیلی میومدن
اما بعدش هرشب دارمش
صبحا ک شوهرم داره میره‌کوهی از استرس رو دوشمه

این دقیقا افسردگی بعد زایمانه
که خب شدتش تو افراد متفاوته
برای منم هنوز نوسان داره متاسفانه

حق داری

تازه اولشه بدترم میشن تو کارهای خطرناک ولجبازی ولی خب شما اینقدر قوی بودی که این همه زمانو به خوبی گذروندی از این به بعدشم میگذره بیشتر باهاشون بازی کن تا سرگرم بشن طرف کار های خطرناک نرن خونه رو هم امن کن براشون

دقیقا حال منو داری واقعا سخته دوتاییشونو مراقبت کرد همش کارای خطرناک منکه یه بند در حال دویدنم.یکیو از رو ااپن میگیرم اون یکی زیر کابینته دیوانه شدم دیگه منم تنهام همسرم ده شب میاد خونه تازه یه دختر مدرسه ای هم دارم این چند روز کلاسای انلاین هم داشتیم مردم فقط جنازه بودم آخر شب

وای منم دقیقا همینم تازه با یکی ولی دیوونم میکنه در روز

اره حق داری من ک یدونه دارم دیگ کم میارم
دوتا ک سخته
همین یدونه رو از پسش برنمیام

ای خودا چ ناز خوابیدن خدا حفظشون کنه
واقعا باید از خدا فقط ارامش و صبر بخوایم ک دهنمون سرویس شده

ووای غش کردم واسه خوابیدنشون 🥹🥹