سوال های مرتبط

مامان کشمش مامان کشمش ۱ ماهگی
پارت 3
منم تا موقعی که به دکتر زنگ بزنن دوباره شروع کردم به ورزش و راه رفتن و سعی کردم استرسو از خودم دور کنم دردم باز داشت شروع میشد که صدام کردن و گفتن دکتر اجازه اپیدروال نداده چون زایمان اولته و ریسک داره همین موقعه بچه اون خانمم به دنیا اومد و دقیق بعد زایمانش داشت با ماما از ته دل می‌خندید و صحبت میکرد اینو که شنیدم باز یکم امیدوار شدم ماما منم گفت که فقط میشه از یه گاز بی حسی و یه آمپول دیگه که اسمشو نمیدونم استفاده کرد که منم قبول کردم آوردن برام انژوکت زدن و خانم که برام انجام داد بهم خیلی دل داری داد و از زایمان طبیعی خود باز گاز گفت و گفت که اپیدروال فقط دو ساعت بی حس میکنه و اگه تو اون مدت زایمان کردی که هیچ نکردی درد میکشی و اگه تو بی حسی باشه زایمانت چون بیحسی و زایمان اولته خوب نمیتونی زور بزنی و گاز بی حسی درود کامل از بین نمیره ولی از صد مثلا به بیست کاهش میده بعدش باز شروع کردم به اسکات زدن و ورزش کردن موقعع دردم از گاز استفاده میکردم که به نظرم مدت انقباظا رو نسبت به قبل کمتر میکرد مثلا اگه قبل 5دیقه می‌گرفت موقع استفاده از گاز 2دیقه میشد
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۳ ماهگی
تجربه زایمان ۴
چند دقیقه بعد انقباض بعدی میرسید و من نه تنها نمیتونستم هیچ ورزشی کنم که التماس میکردم من حس زور دارم. به ماما میگفتم من میخوام ورزش کنم ولی واقعا نمیتونم، اونم میگفت حق داری. دوباره انقباض بعدی و حس شدید زور، ماما میگفت همینجا بشین من میگفتم بخدا دستشویی میکنما. وضعیت اینقدر بد بود که همونجا نشستم و فقط لخته های خون ازم دفع میشد و دستشویی در کار نبود. دیگه نمیتونستم بلند بشم همونحا نشستم و فقط زور میزدم و ماما کمرم رو ماساژ میداد و چایی میخورد😂 منم میگفتم همینجوری بهم ورزش بگو، گفت لگنت رو بچرخون ولی چرخاندن همانا و شروع انقباض بعدی همانا، بیخیال ورزش شدم و همونجا نشستم و زور زدم. واقعا احساس بیچارگی میکردم، چون نمیتونستم ورزش و تنفس کنم. ماما گفت بخواب ببینم چند سانتی که اینقدر حس زور داری. معاینه کرد و گفت۶ سانتی. اینم بگم که معاینه در برابر اتفاقای دیگه که اونجا میفته اصلا سخت نیست. بلند شدم و چند دقیقه هم به روال قبل گذشت، زمان از دستم در رفته بود و نمیدونم چی شد. گفتم من بی دردی وریدی میخوام، دکتر بهم گفته بود اپیدورال نکن که زایمانت طولانی نشه. گفتن باشه. منو خوابوندن تا نوار قلب بگیرن ولی شدت انقباضام زیاد بود و از درد به خودم میپیچیدم و هی میگفتن الان از روی تخت میفتی پایین. بین دردام داد هم میزدم، با اینکه اصلا اینکارو دوست نداشتم ولی نمیتونستم خودم رو کنترل کنم. دوباره معاینه کرد و گفت۸ سانت شدی. من گفتم بی دردی میخوام دیگه نمیتونم. صدای ماما رو میشنیدم که به همکارش میگفت ۸سانته یکم تحمل کنه زایمان میکنه بدون بی دردی، ولی واقعا برام قابل تحمل نبود. گفتن بخواب و ماسک زدن رو صورتم، منم اینقدر درد داشتم اصلا متوجه نشدم این گازه نه وریدی😂
ادامه تاپیک بعد
مامان شاهان🩵 مامان شاهان🩵 ۳ ماهگی
#زایمان ـطبیعی

پارت ۲
رسیدم حکیم ماما همراه اونروز شیفتش بود سریع معاینه کرد ۳ سانت بودم بدون درد ،گفت من شیفتم قانونا نمی تونم ماماهمراه باشم می خوای دوستم بیاد گفتم نمی دونم هرجور خودت می دونی به صلاحمه ،گفت باشه خودم هواتو دارم ولی به کسی نگو ماما همراهتم بعدش سریع لباسام رو عوض کردم انژیکت وصل کردم ونمونه خون و ادرار گرفتن واینا گفتم کارم سخته به نظرت امشب میزام یا بچه ام شب یلدایی میشه گفت نگران نباش امشب میزاونیمت 😅خلاصه رفتم تو اتاق زایمان امپول فشار و یه امپول دیگه واسه نرم شدن دهانه رحم زد و این وسط گفت فعلا یکم استراحت کن و بعد که درد ها اومد بیا پایین ورزش کن یه ساعت بعد دردها بیشتر شد یکم ورزش کردم اومد معاینه کرد فک کنم معاینه تحریکی میکرد چون موقع انقباض هام میومد معاینه میکرد و سعی میکرد بازش کنه دهانه رحم رو ومی گفت چرا اینقدر دهانه رحم ات سفته قسمت خیلی سختش برام من این معاینه ها بود تقریبا هر ۱ ساعت یه سانت میشدم و بیشتر به خاطر تون معاینه های اون بود خیلی درد داشت التماس میکردم که نکنه می گفت نمیشه اگه من این کار رو نکنم تا فردا زایمان نمیکنی و چون بیمارستانم خصوصیه اخرم درد زایمان رو میکشی و میری سزارین و کلی هزینه ام میدی تو اتاق زایمان یکم ورزش موقع انقباض ها کردم با روغن ماساژام داد
مامان ماهان مامان ماهان ۱ ماهگی
پارت دوم طبیعی - سزارین
دوشنبه صبح دکترم اومد معاینه تحریکی برام انجام داد چون فقط یک سانت باز شده بودم. تا حدود ساعت دوازده ظهر هرچی معاینم کردن فقط دو سانت دهانه رحمم باز شده بود در صورتی که دردهام پشت هم و شدید شده بود. هرچی هم بهشون گفتم برام ایپیدورال بزنین قبول نکردن چون به چهار سانت نرسید. با دکتر که تماس گرفتن گفت کیسه آبو پاره کنن، وقتی پاره کردن متوجه شدن بچه مدفوع کرده ولی همچنان اصرار داشتن به زایمان طبیعی. ماما که معاینم کرد گفت سر بچه هنوز بالاست ولی یه چیزی حس میکنم که نمیدونم چیه، به سر پرستارشون گفت اونم معاینم کرد گفت دست بچست که قبل از سرشه
دوباره ماما معاینم کرد، بعد دکتر شیفت رو صدا کردن اونم اومد معاینم کرد و گفت دستشو جا به جا کردم و زدم کنار.دوباره ماما معاینم کرد. با هر بار معاینه هم به هم دیگه میگفتن باید سزارین بشه ولی باز همچنان معاینه میکردن. من که دیگه از درد فقط جیغ میزدم و گریه میکردم. آخه فکر کن نیم ساعت در حال معاینه شدن باشی. انگار طبیعی زایمان کرده باشم. به دکترم خبر دادن گفت آمادش کنین برای سزارین.
مامان کشمش مامان کشمش ۱ ماهگی
پارت 5
اینجا دیگه از بس از اون گازه رو استفاده کردم احساس گیجی و بی حالی کردم رو تخت دراز کشیدم موقع که دردا ول میکرد یه حس سبکی خوبی داشتم تا موقعی که احساس دفع کردم ماما رو صدا کردم اومد چک کرد گفت سر بچه داره میاد رو دو پا حالت دسشویی رو تخت بشین من نشستم زیاد احساس راحتی نمی‌کردم گفت که دراز بکش رونتو تو دستت بگیر موقع درد مثل مدفوع کردن زور بزن البته من فیلما نحوه زور زدن و اینا رو نگا کرده بودم وقتی توضیح میداد متوجه منظورش شدم زور اول دوم خوب بود بعدش واقعا سر بچه رو حس میکردم و موقعع زور ناله میکردم که گفت انرژی و نفستو نگه دار و فقط رو زور زدن با همه توان تمرکز کن که زود تمام شه منم تمام سعیمو کردم که همین کارو کنم دقیق مثل موقعی که ببخشید آدم یوبوست میگیره زور میزدم ولی اینجا دیگه وقتی انقباضم نداشتم سر بچه حس میشد و احساس میکردم الان پاره میشم صدا کردم که من واقعا دارم جر میخورم یکی بیاد پیشم که اومد معاینه کرد و گفت هنوز جا داری دیگه فقط تمام تلاشم و میکردم که فقط زور بزنم زودتر تمام شه وسطش دیگه اینقد فشار داد که مامانمو حتی صدا کردم 😂😁منی که نمی‌خواستم صدامو بشنوه
که اومد معاینه کرد گفت دیگه بریم اتاق زایمان دستمو گرفت منو یواش برد کنار تخت زایمان و گفت زور نزن و اینجا خدا رو شکر نگا کرده بودم که چطوری با نفس کشیدن حس زورمو کنترل کنم و زور نزنم
مامان آقا کیان 🩵❄️ مامان آقا کیان 🩵❄️ ۲ ماهگی
پارت 3#

وقتی دکترم اومد و معاینه کرد گفت یه کوچولو آمپول فشار میزنیم بهت تا دردات بیشتر ولی تا یه کوچولو از اون سروم که وارد رگام شد رحمم خیلی سفت شد و فشار زیاد اومد رو من و سریع سروم و قطع کردن دوتا آمپول مسکن به رگ دستم زدن و اکسیژن وصل کردن بعدش کم کم حالم بهتر شد دردام قابل تحمل بود و ورزش هامو انجام میدادم فقط اون یه ساعت آخر که فشار میومد به مقعدم و دکتر میگفت زور بزن و از اون ورم که کمرم و دلم درد میکرد خیلی سخت بود ولی فقط همون یه ساعت بود که نباید جیغ بزنی باید تا جایی که میتونی زور بزنی
داشتم زور میزدم اومد معاینه کرد گفت ببرینش اتاق زایمان رفتم اونجا و دوبار زور میزدم زور آخری و با جیغ و فشار زیاد زدم که احساس کردم یه چیزی ازم اومد بیرون و باز دوباره همونو احساس کردم که اول سربچه بود بعدشم بدنش اومد بیرون که پسر گل مو گذاشتن رو شکمم و من واقعا دیگه هیچ دردی نداشتم و هیچی نفهمیدم و با پسرم حرف میزدم که روشکمم بود گریه میکرد و دکتر داشت تمیزش میکرد آنقدر حس قشنگی بود که نمیشه با پیام نشونش بدم و باید خود آدم تجربش کنه تا بدونه چقدر قشنگه و حس آرامش میده به آدم
مامان 🩵کیان🩵 مامان 🩵کیان🩵 ۳ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۳
ببخشید که دیر میشه پارت ها پسرم بغلمه داره شیر میخوره
خلاصه ماما گفت دردام ۵ دقیقه یکبار شد برو بیمارستان
ساعت ۴ صبح بود که دردای من شد ۶ دقیقه یکبار که دیگه ماما گفت برو معاینه شو ببینن چند سانتی
ماهم همه وسایلا و ساک نی نی رو برداشتیم و رفتیم بیمارستان
تشکیل پرونده یه مقدار طول کشید و دکتر اونجا معاینه کرد گفت ۲ سانتی .نیم ساعت راه برو بیا دوباره معاینه ت کنم
نیم ساعت راه رفتم دوباره معاینه کرد گفت ۴ سانتی .لباس بیمارستان داد گفت آماده شو ببرنت بلوک زایمان
تا من آماده بشم و رفتم اتاق زایمان ساعت ۷ صبح شد
دیگه تو اتاق زایمان گفتن بخواب نوار قلب بگیرم یه نیم ساعتی گرفت دید نوار قلب خوب نیست منم این وسطا دردم داشت زیادتر میشد
دوباره نوار قلب گرفت و ان اس تی وصل کرد که گفت ۴ سانت بازی ولی دردات خوب و منظم نیست .آمپول فشار آورد برام زد که دردای من قشنگ شد ۵ برابر
من تا قبل این اصلا سرو صدا نمیکردم سعی می‌کردم دردامو با تنفس کنترل کنم ولی وقتی آمپول فشار زد دیگه واقعا خیلی دردام شدید شد فقط میگفتم خدایا منو بکش
این وسط ماما همراهمم نیومد و یکی دیگه رو جای خودش فرستاد ولی اونم خیلی خوب بود ماساژم میداد کمک می‌کرد دردامو کنترل کنم