ولی واقعا دست خودم نبود همش حس میکردم الانه که دستشویی کنم
من تو فاز نهفته تا جایی که دردام قابل تحمل بود بین دردام ورزش میکردم راه میرفتم و آب گرم به کمر و شکمم میزدم و واقعا تاثیر داشت دوست دارم حس های واقعیم و بگم بهتون بعد وان آب گرم من دیگه کامل باز شدم و رفتم رو تخت تا چندتا زور بزنم حقیقتش. بگم به گوه خوردن افتاده بودم و میگفتم الانه که بمیرم ولی اون تایم درد که میرفت و آروم میشدم اون دردا از یادم یرفت و این یه حقیقت کامل از زایمان طبیعی
بعله ماماهنراهم گفت که سر بچه رو میبیه بلندم کرد بریم اتاق زایمان دیگه نتونستم دمایی بپوشم و میگفتم الان بچه میوفته پایین بدو بدو رفتم و خوابیدم و کارهارو انجام دادن و با چندتا زور محکم فرشته کوچولوم و بغل گرفتم و نگم تز این تماس پوست به پوست که تو تایم بخیه دخترم بغلم بود هم دردم از یادم رفت هم گریه های دخترم قطع شد و اینم آخرین نکنا درد واقعی من تقریبا دو سه ساعت بود که با بیرون اومدن جنین دیگه از اون دردا خبری نیست و تمام
ممنون ک اینقد قشنگ تجربتو نوشتی واسمونن😍💚مامان شدنت مبارک بانو
واقعا این ماما ها چیزی بارشون نیسها
بهت گفته این درد زایمان نیس😂😐
یاد خودم افتااااادم
چقدر تجربه ات رو خوندم آروم شدم، فکر میکردم فقط منم که برای زایمانم اینقدر اذیت شدم
مبارکه
عالی ❤️❤️
ای جانم بسلامتی قدمش مبارک بیخودنیست که میگن بهشت زیرپای مادران است سالم تندرست باشی مهربانو
خبببب
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.