برای من خیلی زود دیر شد و خدا مامانمو ازم گرفت آنقدر وابستش بودم و تو اوج تنهایی بعد مامانم . بابامو هم ازم گرفت من احساس میکردم بدبخت ترین آدم روی زمینم با ۱۱ سال سن پیر شدم حقیقتا و واقعن عاشقشون بودم الان فقط میتونم بگم خیلی دلم براشون تنگ و شده و خدا رحتمشون کنه و همیشه روحشون شاد باشه
اشکال نداره
گریه کن
مامانها همه جوره غصه ماها رو خوردن و دَم نزدن
حالا که این گریه میشه گریه خوشحالی و اشک شوق و قدردانی حق داره اشک ت رو ببینه
منم تا هرچی بشه اشکم سرازیر میشه
این چند روز که همش صحبت روز مادر بود یکسره بغض داشتک
منم روم نمیشد روزی که واسه زایمانم مامانم همراهم بود موقع درد ها دستش تو دستم بود تا تونستم بوسه بارونش کردم دستاشو
منم روم نمیشه متاسفانه
يه بار براي هميشه اين چيزو بكشن
بغلش كن هر اتفاقي هم ك قراره بيفته بذار بيفته
بهتر از اينكه يه زماني برسه ك حسرت بخوري وخودتو سرزنش كني ك چرا اين بغل ساده رو از خودم و خودش دور كرده بودم
مثلا همين روز مادر بهانه ي خوبيه ك بهش هديه بدي و بغلش كني بوسش كني و روز مادرو بهش تبريك بگي
وای من هروز چندباااار میگم
زیاد بگو بهش
خوشحال میشه
چندوقت پیش جفت بچهام مریض بودن دخنر اولم از شدت سرفه خشک نفسش میرفت
خونه مامانم بودم داشتم دخترم نازش میکردم مامانم نگام میکرد یهو بغلم کرد تو بغلش زدم زیر گریه
خودش مریض بود اما صبحش دیدم ناهار درست کرد گفت شامم بمون اینجا خسته ای:)
وای دقیقا منم روم نمیشه دستشو ببوسم گریم میگیره
من خیلییییی خیلی وابسته بابام بودم همش بغلش میکردم دختر بودم و قبل بارداریم بعد و باردار شدم دیگ روم نشد الانم دیگ اصلا نمیتونم بغلش کنم/:
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.