۹ پاسخ

سخت ترین روزهای یک مادر..
منم کشیدم این مراحل رو گذروندم و الان مراحل سخت تر بعدیم
خسته نباشی مادر مهربون

از نشستن نیست رحمت داره جمع میشه دکتر به من گفت وقتی به یه طرف میخوابی رنمت میافته رو بخیه اونطرف برا همین درد میگیره

شیشه شیر رویا هم کپ همینه😂

گلم میتونستین دستگاه رو اجاره کنین تو خونه بزارین

آی جان گذاشتین دستگاه خوب کردین انشاله زودی خوب میشه
منم ۱۵ روز پسرم تو بیمارستان بود ان ای سیو بود اصلا استراحت نداشتم هر روز میرفتم بیمارستان الان یادم میفته میگم مم چجوری اونروزا رو سپری کردم تو بجه کوچیک داری من دونا بچه مدرسه ای داشتم اونم خرداد ماه وسط امتحانات نهایی هنوزم یاد اوری اون روزا اشکم رو در میاره 😭😭😭

عزیزم مبارکه خداحفظش کنه.نترس این روزا هم میگذره خدا کمکت کنه .

عزیزم
انشاالله خدا کمک کنه زود مرخص شین

درکت میکنم منم دقیقا همینجوری ام اصلا استراحت نکردم از بعد زایمان بچه منم دو روز بخاطر زردی تو خونه گذاشتیم زیر دستگاه وای اون دو روز انقدر اذیت شدم که حد نداره اصلا زیر دستگاه نمیموند الانم که همش نگرانی و استرس نمیذاره استراحت کنم
منم جای عملم و رحمم دردش جوریه انگار چاقو میزنن به شکمم

بگردم الهی منم سه روز تو بمارستان همینجور بودم اخرم بخیه هام درست حوش نخورد و باز شد رایمانم طبیعی بود اک کمکی داری بگو بیاد پیشت🥹

سوال های مرتبط