۵ پاسخ

نه ما وسط پذیرایی به صورت خیاری میخوابیم🤦‍♀️

من پسرم تو گهواره اینجوری بود از ۷ ماهگی گذاشتم تو اتاق خودش تو تخت خودش می‌خوابه دورشم گارد گذاشتم به نرده های تخت نخوره

منم مث شمام

وقتی تو تختش بخابه این رفت و امدش کمتر میشه
من ی ماه سفر بودم بعدشم چوب زیر تخت پسرم شکسته. بود
این مدت پیش خودم میخابید
حسابی حال میکرد و جولون میداد شبا
یعنی ما نمیتونستیم بخابیم
بعد ک تختش درست شد
اندازه یک هفته تو تختش وول میخورد هی میخورد ب در و دیوار تختش
حرصم میخورد ک چرا جاش کمه
ولی درنهایت یاد گرفت درحد همون تختش بچرخه
ی موقع میبینم سرش پایینه پاش بالا
ولی اوکیه

نه منم مثل شما
فضای تخت کم میاد براش
چون همش قلت میزنه بخوره به مانع شروع میکنه نق زدن تا بردارم یاحالتشو عوض کنم

سوال های مرتبط

مامان ریحانه جانم مامان ریحانه جانم ۱۳ ماهگی
بچه ها دیروز یه چیزی شد واقعا یه لحظه تا سکته فاصله داشتم
ریحانه رو ساعت نزدیک 3 ظهر خوابوندم گذاشتمش روی تختش، تختش از این تخت کنار مادر هاست درحال حاضر، تخت جداگانه فعلا نخریدم اتاقش یکم جاش کمه. خلاصه همیشه وقتی بیدار میشه اول یه صدایی میکنه من متوجه میشم بیدار شده میرم سراغش و اینا، دیروز تقریبا یه ربع بعد از اینکه خوابوندمش، صدای النگو هاشو شنیدم و یه نق خیلی کوچولو زد، رفتم ببینم اگه جاش بدجوره درستش کنم، چشمتون روز بد نبینه... از تخت خودش اومده بود رو تخت من، چهار دست و پا اومده بود لبه ی تختتتتتتت🫢🫢🫢🫢🫢ببین میگم لبه یعنی از جلو و سمت چپش که وایساده بود چهار دستو پا، فقط 10 سانت از هر طرف تا لبه ی تشک تخت فاصله داشت، اگه ی ثانیه دیر رسیده بودم خاک عالم بر سرم میشد🤕😭😭وقتی درو باز کردم دیدم لبه تخت وایساده ینی فقط آروم جوری ک خودش نترسه گفتم یا ابالفضل، شوهرم بدو بدو اومد گفتم ینی یه ثانیه واقعا یه ثانیه دیر کرده بودم افتاده بود بدبخت می‌شدیم..
من حتی بالشت هم میزارم که وول نخوره از روی تخت خودش بیاد روی تخت ما، ولی نمیدونم واقعا دیروز چیشد خیلی بی صدا بیدار شده بود، واقعا میفهمم بچه‌ها فرشته ی نگهبان دارن، مراقب دارن که اتفاقی براشون نیفته، هر لحظه میرم تو اتاق یاد دیروز میفتم مو به تنم سیخ میشه. دیگه خلاصه تخت شو جمع کردم، دیشب تو اتاق خودش روی زمین خوابیدم باهاش