۶ پاسخ

من سرکلاژ نبودم اما اکثر چیزاشو اینترنتی خریدم😃

منم سر کلاژ و پساری هستم ،منم در حد یه غذا پختن دم دستی ،و دسشویی و حمام رفتن هستم ،الانا که انگار وزنش زیاد شده فشار رو واژنم بیشتر شده 😅وهمش فکر میکنم میخواد بیاد

عزیزمممم ایشالا این‌چند روز هم خیلییی زود میگذره😍😍

منم دیر رفتم استراحت همون اوایل بودم جفتم سر راه بود بعدشم که پسرم کوچکه سخته برم
دو هفته پیش رفتم چند دست لباس گرفتم برا نی نی این قدر همجا برام تازگی داشت انگار اصحاب کهف بودم،🫢🫢

خداروشکر عزیزم منم از اول حاملگی تا الان خونم سرکلاژم هستم دکتر گفته از الان به بعد تازه باید استراحتم بیشتر کنم

انشالا بسلامتی زایمان کنی

سوال های مرتبط

مامان رایا مامان رایا هفته سی‌وششم بارداری
این هشت ماهی که استراحت مطلق بودمو برام بخوبی و خوشی گذشت و ماه 9هم بسلامتی داره میگذره الهی شکر بابت همچی من تو این 9ماه بارداری واقعا اذیت شدم ولی کم نیوردم و بخاطر بچم تحمل کردم این سختیا و استراحت مطلق بودنو واقعا روزای سختی بود واسم همش تو خونه بودم اصلا هیجا نرفتم همش دراز کش بودم یا رو پهلو چپ یا رو پهلو راست دیگه تموم پهلوهام سیاه شدن و واقعا بدنم خشک خشک بود در روز فقط شاید ده دقیقه بلند میشدم اصلا بلند نمیشدم از ترس و تجربه ی اول بارداریمم ک بود واقعا میترسیدم بلند بشم همه ی کارا رو دوش شوهرم بنده خدا بود خدا ازش راضی باشه این 9ماه با من کلی سختی کشید بنده خدا یه هفته سر کار یه هفته خونه پیش من همش غذا ظرف جارو کارا خونه خرید. و مهم تر از همه شنیدن غُرغُرای من تو بارداری واقعا بد اخلاق شدم.یه هفته ی ک شوهرم نبود مادرشوهرم.بنده خدا.و پدر و مادرم و داداشام از شهرستان میومدن پیشم خدا از همشون راضی باشه انشاالله بتونم جبران کنم این همه خوبیشونوخلاصه این هشت ماهی ک گذشت من همش تو خونه فقط دو هفته یا سه هفته یبار برا دکتر میرفتم و بعد دکترم میومدم خونه حتی این هشت ماه رنگ بازارو به چشم ندیدم.خونه بابام نرفتم خونه مادرشوهرم اینا هم ک تو ی خیابون هستیمم نرفتم فقط و فقط بخاطر نینیم همچیو تحمل کردم و همشم با توکل بخدا بوده خدایا صد هزار مرتبه شکر تو تنهاییام همش با خدا دردو دل میکردم و واقعا انرژی خوبی بهم منتقل میشد خدا رو همیشه کنارم حس میکنم تو لحظه لحظه زندگیم بوده هست و خواهد بود.