بچها بیاید ی چیزی براتون تریف کنم
من خیلی به شانس داشتن نداشتن اعتقاد دارم بنظرم اگ فقط شانس داشته باشی هیچی دیگه نداشته باشی خوشبختی و برعکس حالا براتون ی مثال میزنم
ی دختردایی دارم همه چی تموم البته این داستان مال چندسال پیش دختردایم دهه شصتی میگم همه جی تموم اصلا اغراق نمیکنم از نظر ظاهری خوشگل خوش تیپ جذاب خوش سرزبون کاری زبر زرنگ باسلیقه کدبانو ....ینی تا صبح بگم از خوبیش تمومی نداره ی عالمه خاستگار داشت من اون موقع ها کوچیک بودم ولی ۳ تاش یادمه جون فامیل بودن یکیش پسرخالش یکیش پسرعمش یکیشم پسر شریک باباش بقیش تو تایپیکم مینویسم

حال و روز و ما همش نتیجه انتخاب هایی هست که میکنیم

بله درسته خیلی وقتا تو خونه نشستی ولی میبینی ناخواسته صبح سرنوشتت عوض میشه.میگن زیبایی به یک تب بنده وپول وثروت به یک شب .پس هرگز نباید به خاطرپول و زیبایی خود را فدا کرد مهم آرامشی هست که کنار یک نفر داری و انرژی که ازش میگیری‌

هر۳تاشون عالی بودن یکیش استاد دانشگاه اون یکیم فک کنم وکیل بود پسر عمشم ک میشه پسرخاله من حجره داشت ینی سر رسیدن ب دختردایم رقابت میکردن پسرخاله پسر شریک باباش مامانشون مخالف بودن میگفتن هرکیو بخوای واست میگیریم ب جز این حالا دلیلشون این بود ک دختر دایی من خیلی خوش مشرب خوش سرزبون بود از نظر دید اونا این رفتار برا دختر جلف بود پسر عمشم باباش مخالف بود میگفت هرکیو بخوای میگیرم برات میگریم خلاصه هی خاستگار میومد میرفت ولی نمیشد اون موقع دخترا زیر ۲۰ ازدواج میکردن دختردایی من دیگه ۲۲ ۲۳ سالش شده بود میرفت دانشگاه خیلی جلوتر از همه دوره های خودش بود خلاصه دایم حجره داره با شهرهای دیگم کارمیکنه پسر دوست باباش ک خرم آبادی هستن میبینتش عاشقش میشه هی میان میرن دایم مخالف بوده گفته دختر ب شهر غریب نمیدم ولی دختردایمم از پسره بدش نمیومد باباش راضی میکنه ازدواج میکنن میره خرم آباد

ب هرچی اعتقاد داشته باشی برات پیش میاد

من همیشه برام سواله دختری که کلی موقعیت خوب داره چرا باید باکسی ازدواج کنه که حتی خونه جدابراش نگیره به چی این پسر دل خوش کرده بود که بله گفت حالا اگه شرایطش خوب نبود یا خواستگار به هردلیلی کم داشت یک درصد میگفتیم حالا گفته ازدواج کنم ولی اخه این چرا گلم تقصیر خودشه نباید قبول میکرد بامادرشوهر زندگی کنه من دوروز خونه ام هستن اکسیژن کم میاد تامیرن انگار هوای تازه میاد حالا فکر کن هرروز صبح پشت چشم نازک کردن مادرشوهرو ببینی حتی تصورشم سخته امیدوارم هرکی با خانواده شوهر زندگی میکنه خدا کمکش کنه زودی مستقل شه

ربطی ب شانس نداره شما فقط بیرون زندگی بقیه میبینی نمی‌بینی ک چقدر دارن سختی میکشن تا ب ی جایی برسند.زندگی آدم ب تلاش خودش و طرز فکرش بستگی داره

عزیزم ربطی به شانس نداره اشتباه انتخاب کرده

مثل خواهر شوهر من ... سن کم نامزد کرده
قیافه خوب و جالبی نداره
۱۶ سالشه
پسره سر تا پاشو طلا گرفته حرف حرف اینه
داره خونه می‌سازه سه سال نامزد بمونن برن تو خونشون
سه دنگ باید بزنه ب اسم این مهریش اینه
۱۰۰ ملیون شیر بها گرفته
مهریه پولی هم جدا
از الان عادتش داده پسره متولده۷۹عع
هر ماه براش پول می‌ریزه این خرج می‌کنه
حرف حرف اینه
کشیده سمت خودش حرف مادرشوهر هیچچچ
هر چی این بگه همونه
۳۰۰ تومن وام گرفته بهترین جهیزیه رو خریده
شیر بهارو اول بسم الله پسره از وام خودش داد اونم گذاشته جهیزیه گرفته وسایل بزرگ با پسرس
یعنی فقط کاش قیافشو ببینی:()(
شانس شانس شانس

منم یه دختر عمه دارم با همین خصوصیاتی که دختر دایی شما داشت،خودش معلمه وشوهرش وکیل،البته خونه ی مستقل داشت از اول و دور از خانواده ی شوهر....چند وقت پیش فهمید شوهرش بهش خیانت میکنه،یک ماه هم قهر بود خونه ی پدرش،همه ی کاراشو کرد طلاق بگیره آخر سر بخاطر دوتا پسرش برگشت،پسراش هر دو پزشکی میخونن،بعضی آدما قدر زندگیشونو نمیدونن،انشالله زندگی دختر دایی شما هم روبه راه بشه

بله درسته خیلی وقت ها ناخواسته سرنوشت اینطوری میشه که نباید بشه متاسفانه

عزیزم چه سرگذشتی داشته دختر داییت امیدوارم هر چی به صلاحشه همون براش اتفاق بیفته

شوهرش از،نظر اخلاقی خوبه دوسش داره

خب. ادامش

مغز میفهمه ب هرچی ک فکر کنی همونو برات رقم میزنه