۶ پاسخ

لطفاً درخواست بدین

مادرشوهرت اومده دیگه خونه تو و اون نداره که خب تو خونه خودت کمک میکرد بهت

عزیزم نگران نباش همه چی درست میشه خدا بزرگه انشاالله به بهترین شکل ممکن خدا برات درست کنه گلم.

خدا شفاش بده 😮‍💨 منم خواهرم ۱۰ یال اونطوری بود هیلی عذاب کشیدیم

إلهی بگردم حق داری خداییش یه کم اونجا بمون بهتر بشی

عزیزم بچه اولت چند سالش

سوال های مرتبط

مامان مسیحا و نوحا مامان مسیحا و نوحا ۴ ماهگی
پارت ۵

تو ازمایش پی تی پسرم مشکل داشت انگار خونش سریع منعقد نمیشه و روز قبل ویتامین کا بهش تزریق کردن ولی با این حالم خوب نشده بود گفتن باید بره NICU و بهش پلاسما تزریق کنیم از طرفی گفتن ورم سرش مهم نیست چون زیر پوسته و به مغز کاری نداره خودش جذب میشه ولی برای ‌پی تی باید بستری بشه

دنیا رو سرم خراب شده بود بچه ای که انقد براش برنامه ریزی کرده بودم حالا نمیتونستم ببرمش خونه
نشسته بودم رو تخت بچه رو عمودی رو سینم گذاشته بودم اروم اروم خواب بود مادر شوهرم و شوهرم و خواهر شوهرم اومدن دیدنم من فقط گریه میکردم
به شوهرم میگفتم برو رضایت بده بریم خونه من بچمو نمیدم دست اینا ولی اومدن بچه رو از بغلم گرفتن بردن
خودم مرخض بودم گلا بادکنکا و وسایلارو برداشتیم بدون بچه رفتم خونه
یه دوش سریع گرفتم انگار نه انگار تازه زایمان کردم و دوباره وسایل برداشتم رفتم بیمارستان
تو بخش نوزادان بچم تو دستگاه بود به هر دست و پاش یه چیزی وصل بود از همه بدترش انژیوکت تو دست کوچولوش بود
بهم اتاق دادن لباسامو عوض کردم رفتم نشستم بچه رو دادن بغلم شیرش بدم من فقط گریه میکردم شوهرم سرمو بوسید گفت نگران نباش زود زود نوحا جونو میبریم خونه
خلاصه میکنم فرداش دوباره ازمایش گرفتن گفتن پیتی خوب شده ولی زردیش داره میره بالا
یه شب دیگه هم اونجا بودم تنها تو اتاق با هزار تا دردی که به چشم نمیومد ساعت ها مینشستم رو صندلی و بچمو نگه میداشتم بعدش نمیتونستم حتی بلند بشم از درد دستمو میگرفتن ( زیر دلم و کمرمم درد میکرد )
روز بعد دکتر اومد گفت مرخصه ولی بزار برا خاطرجمعی یه ازمایش دیگه هم بگیریم
و