تو این بخش کتاب (کتابی که آرزو میکنید والدینتان خوانده بودند) یه مبحث خیلی خوبی هست اونم اینکه میگه با بچه های خود روزانه تعامل داشته باشید ،
هر اتفاقی که میوفته به بچه بگین تا در جریان باشه یا برای انجام کارهای کودک بهش اطلاع بدین از قبل بگین که مثلا مامان الان میخواد پوشکتو عوض کنه یا بعد عوض کردن پوشک بگین الان دستاتو میگیرم تا بلند بشی و کمکش کنین که بلند بشه ....
وقتی میخوای از کالسکه برش دارین بهش بگین که الان مامان کمربندتو باز میکنه و از تو کالسکه برت میداره ،
این رفتار ها درسته شاید نفهمه چی میگین ولی با تکرار و شنیدن یاد میگیره و این برا خود ماهم عادت میشه تا یاد بگیریم بعد ها هم برای کارهای مربوط به بچمون بهش خبر بدین و ازش اجازه بگیریم اینجوری بچه ها اعتماد ب نفس میگیرین و اونا هم متقابل یاد میگیرن باید کارهاشو به ما بگن و خبر بدن ....
کارهایی مثل پارک رفتن . هدیه تولد و جشن تولد درسته خوبه ولی تعاملات روزانه اهمیت زیادی داره ..

تصویر
۵ پاسخ

چه خووب عالی مرسی ک گفتی

عزیزم شما خیلی ارومی؟

چقد جالب بود
مرسی عزیزم😍
من بیشتر اوقات باهاش حرف میزنم
اگه دوست داشتی نکات جالبشو اینجا برامون بنویس عزیزم💎

من کتابم نخوندم ولی میگم بهش😂

دقیقاً عزیزم
منم همیشه همینکارو میکنم با دخترم

سوال های مرتبط

مامان سلین و دوقلوها مامان سلین و دوقلوها ۱ سالگی
این مهارت ها رو تادو سالگی با کودکت تمرین کن:
1. مهارت های زبانی و ارتباطی:
- یاد بده به چیزهای اطرافش اشاره کنه مثلا دارید کتاب میخونید بگو آقا خرسه کو؟ اونم‌اشاره کنه.
- بهش یاد بده دو‌کلمه ای صحبت کنه مثلا بگه بابا اومد، آب میخوام و …
- حرکات تقلیدی متنوع بهش یاد بده مثل بوس کردن، چشمک زدن، دست زدن، بزن قدش، فوت کردن
- اعضای بدنش رو بهش یاد بده که مثلا بتونه به دوتاشون اشاره کنه.

2. مهارت های هیجانی و اجتماعی:
- احساسات دیگران رو درک کنه و‌واکنش نشون بده مثلا ینفر گریه میکنه با ناراحتی نگاه کنه، بدون دلیل گریه چیه؟ چون ناراحتم.
- به صورت شما دقت کنه که چطوری تو هیجانات مختلف متفاوت میشه و ازتون تقلید کنه.
- موازی و در کنار بچه های دیگه بازی کنه. (با اونا نیاز نیست بازی کنه همینکه کنارشون باشه خوبه)

3. مهارت های شناختی و آموزشی:
- بتونه همزمان با دوتا دستش دوتا کار متفاوت انجام بده مثلا کیف رو نگه داره و با دست دیگه اش در رو هل بده.
- با اسباب بازی های متنوع بازی کنه و باهاشون داستان بسازه مثلا برای عروسکش غذا بزاره که بخوره.
مامان نلین مامان نلین ۱ سالگی
گله گرد من چشم تیله ایی من 😍
اینجا نلین پنج ماه و خورده ایی هستش نمیدونم مامانها شماها هم مثل من از دوران نوزادی بچه هاتون لذت نبردید؟ من فقط دوست داشتم زودتر بگذره... تنهایی، افسردگی که از توی دوران بارداری تا بعد از زایمان درگیرش بودم، دوری از خانواده، سختی‌ها که توی بارداری به تنهایی کشیدم و تا بعد از زایمان هم این سختی‌ها ادامه داشت و خونه ساختنمون که درگیر کارهای خونه بودیم کولیک شیرنخوردن نلین با سرنگ شیر دادن و ریفلاکس و ... همه ی اینها باعث شد من اصلا لذتی از مادری کردن نبرم....
مهمترینش فکر کنم با همه این چیزهای که نوشتم قوی نشون دادنم بود... کاش ما دهه شصتیها یاد گرفته بودیم قرار نیست همه ی کارها و مسئولیت‌ها رو خودمون به تنهایی انجام بدیم بلد بودیم از دیگران کمک بخایم من از نوجوونیم یاد گرفتم کارهای خودمو به تنهایی انجام بدم در واقع مزاحم کسی نشم استقلال و مسئولیت پذیری خیلی خوبه ولی هر چیزی اندازه اش درسته که اینو همیشه به خودم میگم از من که گذشت ولی تمام تلاشمو می کنم نلین مثل من نباشه....
مامان اهورا مامان اهورا ۱۸ ماهگی
مامانا
به قران من دیگه دارم از دست پسرم روانی میشم،تو رو خدا بیاین یه کم راهنماییم کنین،شاید من دارم راهو اشتباه میرم

از صبح که بیدار میشه بهونه میگیره و گریه می‌کنه تا ظهر که یه ساعتی بخوابه،دوباره بیدار شد شروع میشه تا شب ساعت ده و یازده
از همه چی بهونه میگیره،یه جوری گریه میکنه که هر کی ببینه فکر میکنه یه جاییش درد میکنه،غذا که طبق معمول نمیخوره،همه چی با گریه و الم شنگه میخواد،یه چیزیو ازش بگیریم خودشو با گریه هلاک میکنه،هیچ کاری نمیزاره انجام بدم،سفره که برای غذا پهن میشه به غیر از غذای خودش کل غذای ما رو هم خراب میکنه،بشقابامون برعکس میکنه،کاسه ماست و میریزه،اب میریزه،وقتیم میخوایم ازش بگیریم قیامت میکنه،به هیچ روشی هم نمیشه حواسشو پرت کنیم
هر اسباب بازی بهش میدم نمیخواد،خودمونم که باهاش بازی میکنیم چند دقیقه بعد همونم نمیخواد،،وقتایی که باباش خونه هست دیگه بدتر میشه..شاید بگین ببرمش بیرون،اما تقریبا هر روز بیرون میبرمش،شده ده دقیقه ببرم تو کوچه میبرم که حوصلش سر نره..شب تا صب ده بار بیدار میشه
وای اگه بخوام بنویسم باید ده تا صفحه بنویسم..خسته ام خیلی خسته ام...
مامان فندق مامان فندق ۱ سالگی
کمکم کنین لطفا عذاب وجدان گرفتم 😢
بچم خداروشکر خیلی آرومه کلا نسبت به بچه های دور و اطرافم که میببنم شر نیست ولی کار ها خطر ناک انجام میده بعضی وقت ها مثلا میره رو مبل ها راه میره اگه یه وقتت واسه این که باهاش حرف بزنیم کلا میرفت روی مبل حالت انداختن میگرفتن خودشو انگار میخواست بندازه یه بار هم هیجان زده شد یهو انداخت خودشو یکی دو بار هم که ناخواسته افتاده
یا این که چیز های سنگین رو پر میکنه هر طرفی شد
به مادر شوهرم گفتم اینجوری میکنه دو روزه مادر شوهرم گفت دعواش کن که متوجه بشه نباید این کار هارو بکنه من کلا تا جایی که میتونم اصلا دعواش نمیکنم دو روزه دارم دعواش میکنم که شاید بهتر بشه بعد میزنه زیر گریه و میخواد بغلش کنم ازم انتظار نداره دعواش کنم خیلی ناراحت میشم خودم از این کار و این که هیچ تأثیری هم نداشته دعوا کردن بیشتر لج میکنه اگه بهش بگیم نکن تورو خدا راهنماییم کنین چیکار باید بکنم من دارم از جذاب وجدان دیوونه میشم آخه این بچه ی کوچیک چی میدونه که دعواش کنم
مادر شوهرم میگه چون لوسش کردین اینجوری میکنه باید دعواش کنین تا بفهمه