۱۰ پاسخ

تاپیک ترک شیرمو بخون و خودتو از بچه ت دور نکن چون اظطراب جدایی میگیره فقط کنارش باش

وای چقدر سخته منم خیلی استرسشو دارم

تلخک چند خریدین
من از داروخونه گرفتم ۱۵۰

همش عذاب وجدان داشتم که نکنه زود گرفته باشم

دوسه روز شدید سینه درد داشتم ولی الان بهترم

سلام منم گرفتم الان یه هفتس

من هم بچه‌ام اون موقع که از شیر گرفتم همون علایمی که بچه‌ات داره نصف شب یا هر وقت منو می‌بینه می‌زنه به گریه ولی هر وقت که گریه کرد سینمو بهش میدم می‌بینه تلخ ول می‌کنه و میره هر وقت که خواست همین کارو می‌کنم براش تا دیگه کلاً فراموش کرد کم کم عادت می‌کنه نگران نباش ولی بهش بده بزار ببینه تلخه خودش ول می‌کنه میره تا نه خودت بیشتر زجر بکشی نه اون

عیبی نداره عزیزم بچه بزرگ کردن چالش های سخت خودش داره ب نظر من خودش بفهمه بهتره چون یادش ب این سرعت نمیره

سینه هامم باد کردن عینک بادکنک وقته بترکن،،یه گوشه افتادم،،اصلا نمیتونم بغلشم کنم چون به سینه هام فشار میاد،،
مامانا اگ خواستین بچه ها رو از شیر بگیرین اصلا تنها اینکارو نکنین،،برین خونه پدری،،مادری،،کمکی داشته باشین و ماشین دم دست باشه برا دور زدن،

ب نظرتون‌ اگ دوباره منو دید و گریه کرد آیا چیزی نگم ؟؟ یا سینمو نسونش بدم بگم بیا تلخ شده و خودت بخور تا دوباره بفهمی؟؟
مامانم میگ دیگ سینتو نشونش نده
موندم چکار کنم

سوال های مرتبط

مامان پسر عزیز مامان مامان پسر عزیز مامان ۱ سالگی
سلام مامانای عزیز
خداقوت
جمعه زمستونیتون بخیر
میخوام پروسه از شیر گرفتن پسرم رو براتون بگم پسرم تا ۱۵ ماهگی وابستگی شدیدی به سینه داشت. رفتم بهداشت و گفت شیر رو کم کن و غذا بده. دیکه هروقت شیر میخواست بهش میوه یا آجیل یا هر چیزی که می‌شد به بچه بدی می‌دادم. اما بازم وابسته بود. همش میگفتم چطور من این بچه رو از شیر بگیرم. تا اینکه ۱۸ ماهه شد. باز رفتم بهداشت و گفت شیرشو کم کن غذا بده. دیکه مصمم شدم تدریجی شیرو ازش بگیرم. اول شیر روز رو کم کردم
فقط بعد از غذا شیر می‌دادم. اما شیر شب و شیر برای خوابیدن سرجاش بود. شبا وابستگی پسرم به سینه بیشتر از قبل شده بود.
منم مضطرب از اینکه آخرش آیا موفق به این کار میشم یانه.
دیگه روزها فقط قبل از خواب شیر می‌خورد و شبا همچنان پابرجا. همش فکرم این بود چیکار کنم شیر و کمتر کنم
حس میکردم نمیتونم اینکارو بکنم.
یه شب با پسرم لج کردم و قبل از خواب ممه ندادم بهش.
خیلی گریه کرد طفلکی خیلی باهاش حرف زدم.
گفتم توپولوها سیر نمیخورن ریزولو ها شیر میخورن چون خیلی کوچولو هستن.
یه عالمه حرف تا راضی بشه کلی نشد. دعواش هم کردم چون واقعا دیگه نمی‌کشیدم. دیگه از اون شب مقاومت رو شروع کردم. توی روز کامل قطع کردم چند روز. بعد از چند روز شیر قبل از خواب رو حذف کردم. در طول روز همش باهاش صحبت می‌کردم که ممه مال نی نی کوچولوهاس
هرجا نینی میدیدم میبردمش پیشش میگفتم ببین چقدر کوچولوعه ممه میخوره. اما نی نی بزرگا دیگه ممه نمیخورن. چند شب نزدیک سحر پا میشد گریه میکرد. منم می‌دادم بهش ممه.
یشب وقتی ممه دادم دیدم زود ول کرد. فهمیدم انگار میلی نداره بهش. دیکه ازون موقع ندادم.