۳ پاسخ

فک نکنم زیاد ربط داشته باشه، دختر من بعضی وقتا صبحانه کامل میخوره، تاظهر هم هر یک ساعتی دوساعتی مغزیجات و میوه میخوره بعد ناهارهم میخواد باز عصر میوه و مغزیجات میخوره شام هم میخوره!!!! البته بعضی روزا نه هرروز،

دختره منم اینطوری بود
تا اینکه پریروز براش جوجه درست کردم ... با زعفرون و پیاز و کره
حنا خورد .. آخرش هم گفت مامان آخیش
من فکر میکنم تنوع غذایی هامون پایینه
ظروف جدید
غذای جدید
سبک جدید

ریزه خواری حجم معدشو میگیره مخصوصا بیسکوییت
جز دوتا میان وعده خوراکی نده که گرسنه باشه موقع غذا

سوال های مرتبط

مامان باراد💙 مامان باراد💙 ۳ سالگی
سلام مامان های گلم و دکتر عزیز

یه سوال داشتم

پسر من ۲ سال و نیم هست و ده روزه صبح تا ظهر از پوشک گرفتمش و از دیروز خودش گفت عصر هم پوشک نکن و همه جیش ها رو میگه تا شب اما موقع پی پی میگه بریم دسشویی اما پی پیش نمیاد و میگه بریم بیرون باز ۵ مین بعد میگه بریم پی پی نمیاد و آخر خسته میشه میگه پوشک کن که پی پی کنه .

تمام علائم از پوشک گرفتن هم داره جز اینکه شبها تا صبح خیلی جیش میکنه و پوشک دو بار عوض میکنم .( الان روال این هست که از صبح تا شب بازه فقط شب تا صبح پوشک میکنم و موقع پی پی خودش میگه پوشک کن . )


حالا ادامه بدم به این روند که از صبح تا شب باز هست و جیش رو میگه ولی با پوشک پی پی میکنه یا نه ؟

و اشکال نداره روز باز بذارم شب همچنان پوشک کنم تا روز که تثبیت شد شب رو بگیرم ؟

و اینکه الان پسرم با این چیزایی که گفتم داره همکاری میکنه یا نه و امادگی داره یا نه هنوز ؟ چون حس مبکنم باید راحت تر میگرفتم اما انگار سخت شده یا طبیعیه و خوبه ؟


لطفا راهنمایی کنید ممنون میشم .
مامان آرسام مامان آرسام ۳ سالگی
اومدم یکم درد و دل کنم
یه مدتی آرسام خیلی آروم تر و صبور تر شده بود ، حتی اینجا هم به چندنفر گفتم خداروشکر آرسام توخونه باخودش بازی میکنه ، دیگه جیغ نمیزنه ،بهونه نمیگیره بیرون میریم خیلی آروم تر از قبله و خلاصه تغییر کرده بود
تا اینکه از پوشک گرفتمش و بعدشم یه سرمایی خورد اصلا ازاون موقع به بعد برگشته به تنظیمات کارخونه😑😣
توخونه همش نق میزنه ، جیغ میزنه بددددد ، همش بهونه میگیره ، از حمام میترسه و خودشو هلاااااک میکنه ، غذا اصلا نمیخوره یعنی کل امروزو فقط دوسه تا قاشق برنج خالی خورده باقیش فقط شیر یا یه بستنی
خلاصه شده مثل قبلش ، خیلی خیلی اعصابمو بهم ریخته مخصوصا غذا نخوردنش ،هرچی بهش میدم میگه نه من غذا نمیخوام وحس میکنم چون غذا هم نمیخوره عصبی تر میشه
داغون شدم از دستش
چقدر بزرگ کردن این بچه ها سخت و پر چالشه ،چجوری این قدیمیا پشت سرهم بچه میاوردن و فکر هیچیم نبودن
شبی با شوهرم انقدررررر از دستش عصبی بودیم یه لقمه نون پنیرم نخورد حتی
اشک میریزه میگه نمیخوام
هی خداااااااا نمیدونم واقعا باهاش چکار کنم بعضی وقتا کم میارم از دستش که انقد مدام اخلاقش تغییر میکنه
یه مدت همش میگفتم خداروشکر بچم عاقل شده آروم شده ،انگار تموم شد رفت 🥹🥲😢