این مدت حسابی درگیر لجبازی دنیز بودیم 😌🐣
کله اشو می‌کوبید ب زمین، میزد توو سر و صورتش یا جیغ می‌کشید می‌کشید چیزیو ک میخاد بدست بیاره😐🩵یا مثلا توو حضور همسرم با مامانم اینا نزاره لباسشو تعویض کنم یا مای بی بی شو😒
ولی خب با مدیریت بحران حل شد و این اخلاق خیلی کمتر شد🤣🤍
باید بگم بغل کردن و گول زدنش و پرت کردن حواسش ب سمت چیز دیگه ای بهترین راه حل بود🥺
ی مدت خودمم اعصبی میشدم میگفتم این از کی یاد گرفته خودشو میزنه با موقع اینکه کلشو می‌کوبید زمین میگفتم هییییییییی بدتر گریه هاش شدت میگرفت🥲
ولی خب اگ بچه هاتون توو این برهه از زمان سعی کنید موقعی ک داره اون کارو انجام میده حواسشو ب چیز دیگه ای پرت کنید تا از سرش بیوفته و لجباز بودن روش نمونه و برچسب نزنید بهش🤍🌿
ی چیز دیگه وسایلای تزئین ک تا الا جمع کرده بودید رو بزارید جلو دستشون و بهشون یاد بدید ک دست ب چیزای خطرناک نباید بزنن..من دو هفته ای گذاشتم و یاد گرفته دیگه کم کم الان خونه مامانمم میام دست ب چیزی بخاد بزنه اول نگاه ب من میکنه ک بگم آره یا ن ❤️☁️

تصویر
۶ پاسخ

خدابهت قوت بده عزیزدلم😍
مامان مهربون 💖

از زمانی که دختر بودم میگفتم بچم دختر میشه و اسمشو میزارم دنیز🎀🩷
تقریبا همه تو فامیل میدونستن😁🥰
الان اسم دختر گلتو دیدم یاد اون دوران افتادم
ولی خب خدا بهم یه فرشته‌ی پسر داده🩵
خدا دنیزو برات نگه داره عزیزم💝🫶

مرسی ک اینک گذاشتی

من همش فک میکنم تقصیر منه😭

ماشالله گلم

درسته عزیزم
بایستی هواسشون رو تا حد ممکن پرت کنیم

وای پسر منم یک هفته ای هست اینجوری شده
میخاستم ببرمش دکتر واقعا
چون نمیدونم چکارش کنم

سوال های مرتبط

مامان كارن مامان كارن ۱۴ ماهگی
ميدونم اينجا جاي اين حرفا نيستا ولي خب دلم خيلي گرفته..
بقول مادربزرگم ازدواج كردن خيلللللي راحته ولي اينكه ادم مورد پسندت پيدا كني خيلي سختته اون موقع ب حرفش خنديدم گفتم چي داره واسه خودش ميگه ولي امشب ب اون حرف رسيدم ، از وقتي كارن بدنيا اومده خيليا مخصوصا همسرم اخلاقش و طرز برخوردش باهام تغير كرد از اين روزا خيلي ميترسيدم ك سرم اومد
خيلي از هم فاصله گرفتيم همش ب كارن توجه ميكنه حتي وقتي ميگم فلان جام درد ميكنه اصلا توجهي نميكنه حتي نميگه چرا، يا مثلا ميگم فلان كار يا حرف خيلي اذيتم ميكنه ديگه تكرارش نكن ولي اون باز تكرارش ميكنه يا من خيلي وسواس دارم بايد حتما خونه تميز باشه حتي رو سراميك نبايد لكه باشه بهش ميگم وقتي از سرويس ميايي بيرون با حوله خشك كن ك نريزه رو زمين باز تكرارش ميكنه اين كاراش خيلي اذيتم ميكنه حتي امشبم با بهونه الكي جاي خوابشو تغير داد رفت جاي ديگه خوابيد حتي بغل و بوس هم ديگه نميكنه
ميشه گفت ماه بياد اصلا نيازمو برطرف نميكنه حتما بايد من بگم بيا امشب ..
از اينكه خودمو بهش يادواري كردم يا همش نگران اين بودم زندگيم خراب نشه يا بهم خيانت نكنه يا هر چيز ديگه خسته شدم يك هفتس خيلي در مقابل ي سري حرفايي ك ميزد گارد ميگرفتم الان خنثي شدم از اين ورژن جديدم خيلي ميترسم اخرين باري اينجور شدم مجرد بودم و اون طرف رو واسه هميشه ترك كردم..
بقيش تاپينك بعدي…..