۸ پاسخ

نباید بگیریدش حواسش رو پرت کنید
همه ی بچه هاشلوغ کارن احتمالا مال پسرت رو یادت رفته
پسر من پدرم رو در آورده چند وقته نمیتونم برم مهمونی از دست این
اصلا خجالت نمی‌کشه همه جا فضولی میکنه

دخترمن اگه رو زمین باشه خودشو به شکم میندازه اگه تو بغل باشهکمرشو لای میکنه به پشت بحساب قهرمیکنن دیگه😂

از از قل های من چیزی از دستش بگیری آنقدر جیغ میزنه و میزنه تو سرش ک مجبور بشی اون شی رو دوباره بهش بدی..فراموش هم نمیکنه ولی اون قل دیگه بهتره آرومتره

آره پسرمنم همینجوری
ولی انگار یه کم بهترشده
مثلا میگم نه جیز
گریه نمیکنه که حتما باید دست بزنم
یامیارمش کنار گریه نمیکنه
انگار یه کم‌حرف گوش کن ترشده
نگران نباش به مرور بهترمیشن
وقتی به یه چیزی دست میزنه
نگاش کن بگوو نههههه جیزززززه
مرتب بگو تا یادبگیره

دختر من شدتش کمتره ولی اونم تقریبا همینجوری لج میکنه

اره عزیزم دختر منم همینه انقدم سلیته بازی در میاره 🤣🤣🤣🤣

طول کشید ولی ترکش دادم

بچه منم اونطوری بود انقد برا اون حرکتش بازی کردیم یادش رف

سوال های مرتبط

مامان Deniz🌊🌎 مامان Deniz🌊🌎 ۱۶ ماهگی
این مدت حسابی درگیر لجبازی دنیز بودیم 😌🐣
کله اشو می‌کوبید ب زمین، میزد توو سر و صورتش یا جیغ می‌کشید می‌کشید چیزیو ک میخاد بدست بیاره😐🩵یا مثلا توو حضور همسرم با مامانم اینا نزاره لباسشو تعویض کنم یا مای بی بی شو😒
ولی خب با مدیریت بحران حل شد و این اخلاق خیلی کمتر شد🤣🤍
باید بگم بغل کردن و گول زدنش و پرت کردن حواسش ب سمت چیز دیگه ای بهترین راه حل بود🥺
ی مدت خودمم اعصبی میشدم میگفتم این از کی یاد گرفته خودشو میزنه با موقع اینکه کلشو می‌کوبید زمین میگفتم هییییییییی بدتر گریه هاش شدت میگرفت🥲
ولی خب اگ بچه هاتون توو این برهه از زمان سعی کنید موقعی ک داره اون کارو انجام میده حواسشو ب چیز دیگه ای پرت کنید تا از سرش بیوفته و لجباز بودن روش نمونه و برچسب نزنید بهش🤍🌿
ی چیز دیگه وسایلای تزئین ک تا الا جمع کرده بودید رو بزارید جلو دستشون و بهشون یاد بدید ک دست ب چیزای خطرناک نباید بزنن..من دو هفته ای گذاشتم و یاد گرفته دیگه کم کم الان خونه مامانمم میام دست ب چیزی بخاد بزنه اول نگاه ب من میکنه ک بگم آره یا ن ❤️☁️
مامان نورا مامان نورا ۱۴ ماهگی
خانوما لطفا نظر بدین
مادرصوهرم درکل آدم بی شیله پیله ای هست قبلنا ک باجاریم تو یک ساختمون زندگی نمیکردند هرروز میرفتم دیدنشون صام و ناهار خیلی هم خوش میگذشت
اما الان دوسالی هست ک اومدن ی خونه باجاریم اینا میمونن
جاریم هم ک کلن بچه هاش پیش مادرشوهرم اینا میمونن
خیلی سرتق و پررو هستن
دختر من خیلی اروم و ساده میشینه ی گوشه باخودش بازی میکنه دختر جاریم ۶ ماهی از دخترم بزرگتر هست هی میاد موهای دخترمو محکم میکشه ، یا هولش میده سرش میخوره زمین یا لباس هاشو میکشه جوری ک دخترم خیلی گریه میکنه بااینکه چنباری گفتم نکن گوش نمیده ،
مادرشوهرمم میگ عب نداره بچس ولی خیلی بچه بدیه همش دخترمو اذیت میکنه نیشگون میگیره از دخترم بااینک همش کنار دخترم میشینم
خیلی دلم میخاد مثل قدیما برم خونه مادرشوهرم ولی لذتی نمبرم وقتی میرم اونجا چون همش باید حواسم ب دخترم باشه ک دخترجاریم نزنتش
حتی یکبار جاریم هم دید هرهر میخندید
توروخدا ی راه حل بگین چیکار کنم منم از ترسم ماهی یبار میرم اونجا