علی شبکاره دیگه
مامانم اومده پیشمون
ارتا رو نگه داشت برام رفتم کشو ارتا رو مرتب کردم
لباسای که از اول نوزادیش پوشیده بود رو کنار نزاشته بودم
امشب همشو گذاشتم کنار
کلی گریه کردم با دیدن تک تکشون🥲🥲
چقدر دلم برای روزایی که داره میگذره تنگ میشه
زمان داره به سرعت میگذره و بچه هامون خیلی زود دارن بزرگ میشن🥲
هیییی یه زمانی گریه میکردم که هیچ لباسی سایز بچم نمیشه
الان گریه میکنم که لباساش براش کوچیک شدن😁
مادر بودن خود دیوونگیه🥲

عزیزم واقعا منم همینم من فیلم و عکساشم میبینم گریه میکنم کلی
که چقدر بچم کوچولو بوده و چرا همچین بچه کوچولویی دنیا آوردم
انگار همه رستم میزان 🤣
دیوانگی محضه مادر بودن

من دوتا ابجیم باردار اند
تمام لباس هارو مرتب دسته بندی میکنم
میدم به اونا😅😅

و دختر منکه قربونش برم هنوز انقد ریزه لباسای نوزادیش الان هنوز اندازه اشه و لباس خوشگلاش هنو اندازش نشده

عزیزم🥲❤

وای منم جم کردم و دادم ب ی بنده خدایی ک تازه زایمان میخاد بکنه و نداره و من کلی دلم گرفته بود ازینکه زود دارن بزرگ میشننن🥹🥹🥹

اره منم امشب یه بچه تازه بدنیا اومده تومطب دیدم گفتم واااای ننه اوخودااا چ کوچولو بعد یاددحتر خودم افتادم

منم وقتی لباسای کوجیکشو جم میکردم گریم گرفته بود 😂