۶ پاسخ

خواهش میکنم

بله کاملا نه من اذیت شدم نه دخترم خداروشکر

بله از سینه شیر میدادم

من اول یه سینم رو گرفتم بعد یه ماه کلا گرفتم سه روز فقط شبا یکم نق میزد ولی دیگه راحت شد

سلام من به این روش گرفتم روز اول نیت کردم ثواب دوسال شیر دهی رو هدیه کردم ب محضر حضرت رباب خاتون مادر حضرت علی اصغراز ایشون خاستم بحق پسرش کمک خودم بچم کنه تا راحت از شیر جداشه جان بچه هام خیلی نتیجه کرفتم‌ واقعا معجزشو دیدم گلم بعدش سوره بروج رو خوندم ب نیت راحت جدا شدن از شیر خیلی خوبه اگرتونستی همراهش بزاره و دم سوره یاسین رو خوندم ب دوتا سیب شیرین دادم بهش روز اول از خاب پاشد یکم دادم بهش بعدش دیگه ندادم رو سینم چسب سیاه زدم نشونش میدادم میگفتم‌اووف شده دیگه همون شد ترسید میگف اوف شده دیگه شب اول ک شد اب نیوه اینا میوه موز اینا دویت داشت دادم بهش سیر شد ولی برا خوابیدن بهونه میکرد روپام مینداختم گریه میکرد راه میبردمش اب بهش میدادم خداروشکر زیاد ادیت نمیکرد دوباره روزا هروقت بهونه میکرد هواسشو پرت میکردم میوه اب میوه اب زیاد بهش میدادم سیر میشد خستش میکردم شب دوم دیگه رو پام ننداختم شبا همون رو زمین بعد یه کیلیپ از ببعی تو بازی گوشی براش ریختم عادت دادم با اون میخابید هربار بیدار میشد اب میدادم خودش میخابید همینجور فقط روزا سیرش میکردم بازی میکردم باهاش خدا رو شکر یه هفته ای جدا شد اصلا ادیت نکرد بخدا این دوتا سوره معجزه میکنن

شیرخشک می‌دین یا شیرخودتون رو؟

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۱ سالگی
سلام، تجربه ی خودمو در مورد از شیر گرفتن، من اول سوره ی یاسین و بروج خوندم و ب دخترم فوت‌کردم، بعد با توکل ب خدا شروع کردم،اول حدود دو روز میان وعده هاشو حذف کردم،یعنی موقع بیدار شدن و موقع خواب بهش شیر میدادم، بعد شروع ب حذف شیر صبح تا ساعت 12 کردم،تا چهار روز، بعد شروع ب حذف شیر بعداز ظهر تا ساعت 18 کردم، یعنی از صبح تا قبل خواب ظهر بهش شیر نمیدادم،موقع خواب شیر میخورد و بعد دیگه شیر نمیدادم تا ساعت 18، البته حدود دو روز اول وقتی از خواب ظهر بیدار میشد بهش شیر میدادم، کم‌کم شیر شو حذف کردم،بعد چهار روز شیر شب شو حذف کردم تا موقع خواب،دبعد از اون شب موقع خواب بهش شیر دادم و دیگه شیر نصف شب شو حذف کردم، بعد فرداش دیگه در کل شیر شو حذف کردم و دیگه موقع خواب هم بهش شیر ندادم، امروز اولین روزی بود ک اصلا شیر نخورد، دخترم خیلی وابسته شیر بود، شیر ک نمیدادم کلی گریه و جیغ،ولی حوصله کردم،باهاش بازی کردم،بردمش بیرون،سرشو گرم کردم،خیلی بهش محبت کردم، دیشب نصف شب خیلی گریه کرد ولی کوتاه نیمدم و رو پام با لالایی خوابید، گریه ک میکرد میدید کوتاه نمیام اروم میشد،البته خیلی باید حوصله کرد، من هر روز از خدا کمک میخواستم، تو این مرحله فقط خدا میتونه کمک کنه،کمی سخت ولی با توکل ب خدا شدنی، اصلا هم ب تلخک و چسب برق نیاز پیدا نکردم،فقط موقع گریه و جیغ صبوز بودم و کوتاه نیمدم،امیدوارم همه موفق باشند، فقط محبت یادتون نره، من خیلی بهش محبت کردم ک خدای نکرده اعتماد ب نفسش پایین نیاد