۱۶ پاسخ

درکت میکنم‌ چی میگی
تنها جایی ک جز خونه خودم میخوابم خونه پدرم ایناس
دوماهی یبار هم شاید یه شب خونه مادرشوهرم

بدم میاد از جمله چرا داری بزور میخوابونی بچه رو
دوس دارم طرفو خفه کنم

دقیقاااااا یاسین تو گوش خر

کاملا میفهمم. منم همین مساله رو دارم‌. ما میبرمیش دور دور تو خیابون میخوابه برمیگردیم

یه امشب و شل کن.مجبوری دیکخ

منم میرم خونه مامانم بعدازظهر ها میخوام بخوابونمش خب بچه چون جای جدیده دیرتر میخوابه..مامانم میگه زوری نخوابونش..هرچی دعوا میکنم توضیح میدم انگار ن انگار حرص آدمو درمیارن

عین ... درکت میکنم انقدر توضیح میدادم که دیگه شوهرم دعوام کرد میگفت وقتی میدونی یه کاری درسته انجام بده کاری به بقیه نداشته باش میگفت بچته اختیارش داری کسی حق نداره حرف بزنه
شاید باورت نشه الان که محلشون نمیزارم کار خودمو میکنم راحت شدم یعنی حرف میزنن سرم میکنم تو گوشی میوه میخورم زل میزنم تو چشاشون جوابشون نمیدن

پسر من با این‌ک‌یک‌ روز درمیون میریم خونه مامانم عصرا هرکاری‌میکنه تا نخوابه
برمیگردیم خونه میخوابه😑درکت میکنم‌ ب منم میگن حرص میخوری ب زور میخوای بخوابونی
درصورتی ک ادم واقعا خل میشه

ای پسر منم اینجوری بود ولشکن بزار بازی کنه بیهوش میشه

من‌حتی خونه مامانمم شبو نمیمونم بخاطر همین موضوعات

دختر منم اینجوریع
بارها موندم ی جا،ولی نخوابید

بلانسبت شما
بچه اس دیگه،باید تو مهمونی بیخیال بشی یا من میبرمش تو یه اتاق که تنها باشه،یکم شیطنت میکنه ولی خواب میره

جای جدید میریم تا ساعت دو بیداره خوابش میاد ولی نمیخوابه

دور از جون..😅😅من یه هفته شوهرم نبود مجبور شدم برم خونه مامانم نورا دهنمو صاف کرد همچنین دهن مامان بابامام‌ بیچاره ها😁🤦‍♀️اونام دقیقا روزای اول میگفتن ولش کن چیکارش داری بعدش دیدن ن قضیه خیلی جدیه هم نمیخوابید هم نمیزاشت اونا بخوبن..مامانم بیچاره خواب بود میرفت انگشت میکرد تو چشمش که بیدار بشه...😆هفته ای گذشت به ماها...خلاصه با پوست و استخون و چربی و اینا درکت میکنم😄

بزاربازی کنه بچه راچیکارش داری

دختر منم

سوال های مرتبط

مامان آرتین مامان آرتین ۱ سالگی
باید به خانواده همسر گفت
ویروس جدید چی دارید؟
خدا ما رو از شر ویروس ها درامان داره .
من خانواده همسرم خیلی مهربونن ،شهرستان زندگی میکنن و ما هم مجبوریم به خاطر کار همسرم هم شده زیاد بریم اونجا ، قبل از بچه دار شدن ، همیشه آخر هفته ها اونجا بودیم اما از وقتی پسرم به دنیا اومده میریم بچه مریض میشه برمیگردیم ...زمستان خیلی کمتر رفتیم ، سرد بود و نمیشد ولی الان که هوا خوب شده چند هفته بود می رفتیم خیلی هم بهمون خوش میگذره جوری که پسرم این دفعه نمی اومد ...به زور آوردیمش. تنها مشکل اینه که زیاد مریض میشن و بچه های کوچیکشونم انواع ویروس ها رو میگیرن و در تفکرشون هم این که حالا یکی مریضه پیش بقیه نره وجود نداره ....یه بچه مریض میشه بقیه بچه هامحکومند که بگیرند ....پسر خواهر شوهرم مریض شده بود و خوب شد ما رفتیم هفته قبلش و خداروشکر جان سالم به در بردیم ....دوباره هم مریض شده بود و این هفته دیگه پسر منم گرفت ...بچه ان کاریش هم نمیشه کرد با اسباب بازی های هم بازی میکنن میگیرن .ولی خیلی مریضی سختیه ،یه شب گریه کرد به زور خوابید ،از پریشب هم تب داره جوری که با استامینوفن کنترل نشد و....دیروز بردمش دکتر گفت دهنش زخمه دانه زده ....یکماه من روی این بچه کار کردم جان بگیره با یه ویروس فوت شد ....بعد میگن ضعیفه ،دخوب لامصبها تا میاد جان بگیره شما یه ویروس جدید میندازید وسط .