دیشب یه شب سخت بود برام
دل درد و زور زدن های محیا شروع شده ، مدام جیغ میزد
نورا هم نمیخوابید و بغلمو میخواست
هردو بغلم بودن و نورا مثل همیشه تمام بغلمو میخواست
اینکه رو پام باشه و محیا بغلم باشه و بهش شیر بدم رو قبول نمیکرد
چون عادت داشت پاهاشو از زیر لباسم ، بزاره رو سینم و حالا پاهاش میخوردن ب محیا !
تهش نورا رو نشوندم رو ی پا و محیا رو رو یه پا
اینجوری نورا خواب رفت

از ترس جیغ های محیا و بیدار شدن نورا تا صبح سر پا بودم ‌...

دل درد و کولیک کی تموم میشه

عزیییزم الهی بگردم ، ببین طی روز زیاد بخودت فشار نیار ، هر وقت محیا خابید توام بخاب ، نورا رو بذار بغلت بازی کنه خودت چرتای کوچیک کوچیک بزن

کاش بری خونه مامانت باز

عزیزم نورا چطور واکنشی داشت نسبت به اومدن خواهرش؟ من خیلی استرس دارم واقعا همش تو فکرم یعنی پسرم چطور میخواد رفتار کنه

وای منم امشب دخترم فقط جیغ میزد تا صبح نخوابیدم

خونه ی خودتی؟کسی کمکت هست؟

کمکی کسیا نداری

خدا بهت صبر بده ...