۸ پاسخ

به پدرشوهرت و شوهرت بگو خیلی نگرانید این چند شب ک مونده رو تشریف بیارید بخونید پیش بچه من زائو ام نمیتونم بمونم بدنم نمی‌کشه مثلا عمل کردمااااا
وقتی بچه سالمه چرا نمیاری خونه ؟ به خدا ک هم خودت اذییتی هم طفلک علی

مردا همشون همینن
پسر بزرگه منم گرفته.
شوهرم دیروز میگه ببریم بیمارستان بگیم بستری کنید.
مات موندم ب حرفش

به مامانت بگو بیاد چند ساعت پیشش بمونه تو برو خونه یه دوش بگیر،یخورده علی و ببین و برگرد..

بخیه چی ؟خب عزیزم سخته منم تابستون یه هفته بیمارستان بودموتازه خانواده من دور بودن فقط همسرم‌میومد دو روز آخر مامانم و خواهرم اومدن چند ساعت بچه رو گذاشتم پیششون رفتم دوش گرفتم اومدم

عزیزم شوهرت سرماخورده حالا ببریش خونه بچه را امکان داره خدای نکرده باز مریض بشه، میدونم سخته میدونم اذیتی عزیزم من با تمام وجود درکت میکنم چون خودم بچم ب دنیا اومد 5 روز دولا دولا تو بیمارستان بالا سرش بودم بخاطر زردیش
یکی دوروز دیگه صبر کن بعد رضایت بده و برو

به شوهرت زنگ بزن بگو خسته شدم حالم بده تا بیاد رضایت بده

همین ها را بهشون بگو ....تو دلت نگه ندار

تو یک مادری
اگ حس میکنی خوب شده
نیاز دگ ب بیمارستان نداره
رضایت بده
مرخص کن

سوال های مرتبط

مامان تربچه مامان تربچه ۱ سالگی
مامانا بیایین یه مشورت، خواهرم بچش ۳سالشه ،با بچه من همیشه همبازیایه خوبی ان ،معمولا هر روزی که خونه مامانم میریم زنگ میزنیم به هم که باهم تو یه روز اونجا باشیم ، هفته پیش خونه مامانم مدام من مواظب بچه ها بودم اون نشسته بود سر گوشی ،من بچه هارو سر گرم میکردم ،شوهرش که اومد من رفتم تو اتاق لباس پوشیده بپوشم از دور دیدم بچم دستش به در بوده و بچه اجیم دوبار درو کوبید رو دست بچم جوری که بچم هلاک شد از گریه ،شوهراجیم دوید طرفش و دستشو گرفت تو دستش و به اجیم میگفت کاش طوری نشده باشه من سریع خودمو رسوندم اجیم گفت بچه ات خودش درو بست رو دست خودش ،درصورتی که من دیدم بچه اون زد برام مهم نبود که کی زد همین که بچه ام اروم شد و سالم بود و دستش فقط قرمز شده بود و رفت دنبال بازی برام کافی بود حرفی نزدم فقط به مامانم گفتم من رفتم لباس بپوشم اینجور شد مامانم به اجیم گفت میخاستی مراقب باشی اجیم جلو شوهرش به مامانم گفت بچه اون کوچیکه اون باید مراقب باشه ، خیلی ناراحت شدم دیگه اومدم خونمون ،و این هفته هم که همه جمع شدن خونه مامانم،مامانم گفت بیا گفتم همش باید نگاهم به بچه ها باشه خونه بمونم بهتره ،با خواهرم قبلا زیاد تلفنی حرف میزدیم از اون شب یه هفته گذشت نه من زنگ زدم نه اون زنگ زد حتی بگه دست بچت ات خوب بود طوری نشده بود که ، الان میخاستم ببینم ناراحتیم بیجا بوده؟باید زنگ میزدم من؟؟
مامان ایرمان مامان ایرمان ۱ سالگی
سلام ماماناخوبید?امروز بیرون رفتید یا مثل ما خونه اید?
شما رو نمیدونم ولی من که بی اندازه خوشحالم ازینکه عید داره تموم میشه و از شنبه برمیگردیم به روتین زندگی!
این دو هفته برای من خییلی دیر گذشت
بخاطر مهمونی و رفت و امد کلا ساعت خواب پسرم بهم ریخته و من هیچ استراحتی نداشتم
مولتی ویتامینشم درست و حسابی ندادم
پریروز به اصرار همسرم رفتم شهرستان درحالیکه میدونستم ایرمان اونجا بدقلقی میکنه و من اذیت میشم ولی قبول کردم و رفتیم و انتظار داشت به من خوش بگذره!
یک و روز و نصفی که ما اونجا بودیم اندازه ی یک هفته خسته تر شدم و اینو فقط مامانا درک میکنن
جای خوابش عوض شده بود فقططط گریه میکرد نمیزاشت لباسمو عوض کنم نمیزاشت به پوشکش دست بزنم و و و ....
خیلی اخلاقش بهم ریخته☹️
لجبازی میکنه
اصلا خودشم نمیفهمه چی میخواد
دیشب که رسیدیم خون دیگه کم اوردم نشستم کلی گریه کردم و بهش گفتم من اینارو میدونستم و با این وجود رفتیم...
این چند روز عیدم که بیشتر خونه بود انتظار داشتم بیشتر همراهیم کنه توی کارا و اونم دوست داشت تو این فرصتی که خونست بیشتر بخوابه!
خلاصه که فهمیدم واقعاااا آقایون نباید انقدر خونه باشن چون علاوه بر اینکه میخوان تو همه چیز فضولی کنن و حوصلشونم سر میره نظم خونه و بچه رو هم بهم میریزن🙂
امیدوارم این دو روزم بگذره
از شنبه خواب و خوراک بچه جون به تنظیمات کارخانه برگرده
منم مثل سابق همون تایم استراحت کوتاهمو داشته باشم

شما عیدتون چطور گذشت? خوب بود?