منم خیلی استرسی بودم البته عادی بود چون پسرم همزمان چندتامریضی داشت وهردفعه که میرفتم جواب یکی از مریضیاش ببینم خوب شده یا نه یه مریضی دیگه اضافه میشد یه شب برگشتنی از دکتر ازشیشه بیرون نگاه کردم باخودم گفتم (تو) یه مادری باید قوی باشی که پسرت خوب بشه تو باید خونه رو سرپا کنی توباید تکیه گاه شوهرت باشی وهزار توی دیگه پس مامان جون اگه میخوای دخترت خوب باشه باید تو خوب باشی رو حرفام فکر کن مطمینم پشیمون نمیشی
منم اینحوریم خیلی ازار دهندس
زیاد مراقبه و مدیتیشن کن
منم استرسی ام فقط برای پسرم که خدای نکرده مریض نشه من فقطرو مریضیش حساسم ..مریض میشه روانی میشم حالت جنون بهم دست میده نمتونم خودمو کنترل کنم.فقط گریه میکنم .مادربودن سخت ترین کار دنیاس😔😔😔
شما با روانشناس مشاور صحبت باید بکنی و ریشه یابی بشه این ترس
از بچگی و گذشته خودتون
از انفاقاتی که واسه تون افتاده
حتی تروما های خانوادگی که ناخواسته انتقال داده شده
با مادرتون صحبت کنید
میخوام بیخیال بشم به خدا به خاطر استرسی که داشتم بیمارستان بستری بودم همه جام از سرم کمبوده نمی دونم چکار کنم
من میگم نکنه وقتی سوار ماشین میشیم سرش به ماشین بخوره به خدا از این فکرها خیلی خسته شدم همش دارم گریه میکنم
عزیزم منم خیلی خیلی استرس دارم من ک دکترم نرفتم ولی خب سر بچه ک الان بزرگ شده اخه ب کجا میخواد بخوره الان ک خوب راه میره خوب میشینیه کم پیش میاد ب جایی بخوره من همش نگرانم مثلا من برم سرویس نره کار خطرناکی بکنه حالا خونه امنه همه جاش ولی من کلی فکر بیهوده میکنم باید مدام جلوی چشمم باشه
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.