۷ پاسخ

منم همین الان دارم گریه میکنم از دست دخترم ...
اینقد گریه می‌کنه میترسم دور از جون کور بشه
واسه هر چیز بی دلیل گریه می‌کنه

پسر منم همینه البته الان یه مقدار کمتر شده قبلاً دقیقا شبیه دختر شما بود اینم یه دورس باید صبوری کنید تا بگذره من اینجور مواقع سعی میکنم بغلش کنم و یکم راه برم و پشتش رو ماساژ میدم همش بهش میگم باشه مامان می‌دونم ناراحتی کم کم اروم میشه

هر چی اون گریه میکنه تو نباید عصبانی بشی ،باید با صبر اول ببینی چی میخاد حتی جلو گریشم نگیر خودش متوجه اینکه گریه هاش الکیه میشه الان بخاطر سنشه

پسر منم تازگیا خیلی لج الکی میکنه

بخدا پسرمنم همینجوریه دیوونه شدم دیگه

بخدا این پسر منه دیوونم کرده من بی خیال میشم خودش گریش تموم شه اعصابم نمی‌کشه دیگ

خودتو اذیت نکنه پسر من همینطوره بهش تو این مواقعی بی توجهی کن ولی وقتی ساکت هست باهاش بیشتر بازی کن توجه کن

سوال های مرتبط

مامان حسنا مامان حسنا ۲ سالگی
مامانا اومدم غر بزنم اومدم ناله کنم خواهشا بیاید دلداریم بدید
ناشکری نمیکنم بابت وجود دخترم لحظه لحظه خداروشکر میکنم ولی واقعا بریدم از صبح تا شب به حدی که استفراغ کنه به حدی که دیگه گلوش پاره بشه گریه میکنه بالشت رو رو تخت جابه جا کنی گریه میکنه پاتو اونوری بذاری گریه میکنه کنترل رو دست بزنی گریه میکنه هرچی هرچی که فکرشو بکنی میشه تبدیل به بهونه برای گریه کردن غذا که ابدا دیگه نمیخوره از صبح که بیدار میشه فقط گریه و غذا صفر خواب صففففر تا صرح صدبار پامیشه گریه میکنه خوابه ولی انگار فقط چشماش رو بسته میگه دوتا دستت رو بده من بغل کنم یا بغلم کن راه ببر اینقدر میخوام باهاش بازی کنم طرح اب بازی میریزم بازی با نی با گوش پاک کن با برنج با لیوانای کاغذی فقط ۵ دقیقه ساکته باز گریه واقعا دیگه توی درموندگی کاملم حرفم زیاد نمیزنه تازه میتونه چندتا کلمه بگه از صبح تا شب فقط نه نه نه نه اخه من چیکار کنم هر روزم میبرمش بیرون یا پیش بچه ها یا پارک و یا خونه مادرشوهر و عمو و دوست و رفیق واقعا امروز دیگه به نقطه اخر رسوند از گریه و بدغذایی منو ... شبا به باباش میگه تو برو اونور بخواب به منم میگه تو برو اونور بشین نخوابی برمیگرده نگاه میکنه اگه چشام بسته باشه گریه و زاری و نهههه نهههه