۱۰ پاسخ

دو بار جواب تلفن نده یا اگر اومد در خونه بگو ببخشید میخایم بریم بیرون یا مهمون دارم یا میخایم بخوابیم

امروز دیگه دیدم خیلی رو دارن یه ساعت بیشتر نذاشتم بمونه زنگ زدم گفتم میخوام برم حموم بیا دخترتو ببر
واقعا چرا بعضیا انقدر بی فکرن دخترم بدون خودم هیج جا اجازه نمیدم بره
اینا یه هو ساعت ۱۰ شب میان میگه دخترم بهانه گرفته آخه شما که نمیتونی بچه ۴ ساله رو تربیت کنی بچه میاری چیکار

خیلی راحت بهش بگو دیگه نمیخوام دختراو بزاری اینجا بزارناراحت بشه اعصاب خودتو بچه ات مهم تره

عزیزم خیلی رک با احترام بگو اینجا مهد کودک نیست،من نمیتونم مسئولیت بچه رو قبول کنم خدایی نکرده بچه هستن باهم دعوا کنن بهم اسیب بزنن بعد دختر شما هزارتا صاحب پیدا میکنه،میونه منم با همسرم بد میشه
بگو به هیچ عنوان بدون حضور خودت بچه رو نمیپذیرم
به همین راحتی اصلا نیاز نیست بپیچونیش فقط واضح بگو بدونه بلانسبت متوجه نیستی،بچشو میزاره میره پی کارش که چی
چه کارایی میکنن مردم ادم مخش سوت میکشه

عجب مامان پر رویی

اگه یه بلایی سر بچه اش بیاد دیگه ولت نمیکنن

بنظرم بهش بگو دخترشو نفرسته خونه ها خیلی خطرناکه😑

ی بار جدی برخوردکن ینی چی ک بچه اشو سرشمامینداره میره

بابا رک باش بگو ببخشید ناراحت نشی ولی باباش گفته چون الان ویروس و مریضی زیاد هست فعلا گل دخترت نیاد بره چون ممکنه یا اون میاد خونه ما از ما بگیره یا برعکس تو بگو اگه رم ناراحت شد به درک خودتو بزن به اون راه مهم بچتو خودتی هروقت اومد بگو مریضیم برو خونتون بعدن بیا چند دفعه اینجوری بگی خودش میفهمه دوست نداری بیاد ناراحتم شد به درک چون خیلی پروئه

چ پر رو میگه ببر دسشوییی واااا دکش کن بگو کار دارم یا مهومنم یا کمرم گرفته

سوال های مرتبط

مامان پرنسس خانوم مامان پرنسس خانوم ۳ سالگی
خانوما من دخترم تازگیا هر بار برنامه کودک یا یه عکس که یه دختر بچه تنهاست میاد به منو باباش میگه این دختر چرا تنهاست چرا مامان و باباش پیشش نیستن
یا این دختر منم و .....
من که همش تو خونه ام باباش هم وقتی از سرکار برگرده میره باهاش بازی میکنه ولی من حوصله بازی ندارم بعضی وقتا دیگه خیلی مریض باشم یا نوبت دکتر داشته باشم میخرسم مریض بشه میبرمش خونه مامانبزرگش یا پیش باباش میزارمش البته اینم بگم یه بار رفتم دکتردخترم و پسر کوچیکم خیلی گریه میکرد همسرم نتونست نگهش داره زنگ زد بهم که بیا پسر رو ببر من نمیتونم نگه دارم که مجبور شدم رفتم پسرم رو بردم تو مطب دخترم هر چی گفت منم ببر گفتم میرم دکتر به داداشی آمپول بزنم تو رو ببرم ممکنه مریض شی خیلی گریه کرد اما همرم برده بودش براش عروسک گرفته بود نمیدونم از اونه همش میگه من تنهام یا یه جا دختر تنها میبینه میگه چرا مامان و باباش پیشش نیستن یا چرا این دختر تنهاست خیلی نگرانم کسی میدونه مشکل کجاست ؟؟؟