۱۰ پاسخ

پسر منم همش میخواد بره خونه مامان بابای من
چون همش باهاش بازی میکنن ، خواسته هاش رو براورده میکنن
همش خوشیه هیچ تذکر و تربیت کردنی در کار نیست
گاهی گریه میکنه دلم تنگ شده منو ببرید اونجا یا گاهی شب میمونه پیششون

حالا تا کی میخوان و دلشون میخواد با اونا باشن مگه من اوایل دوست نداشتم ولی الان میگم بذارم لذت ببره

پدربزرگ مادربزرگ حوصلشون بیشتره و بیشتر به دله بچه ها راه میان اما مادر و پدر مخصوصا مادرا قوانین خاصه خودشونو دارن برا همین بچه ها بیشتر ترجیح میدن برن پیش پدر بزرگ مادر بزرگ بهشون خوش میگذره

بچه است اشکال نداره طبیعی منم دخترم وقتی میرم خونه مادر شوهرم اصلاسمت من نمیادموهاشومادرشوهرم شونه می‌کنه صبحونه اشومیده بیرون میبرمش پدرشوهرم دسشویی میبرمش شیرشومیده شب هم دخترم وسط مادروپدر شوهرم میخوابه

کاریش نداشته باش بزار خودش بره بیاد البته حواست باشه موقع استراحت اونا نباشه ک مزاحمشون بشه دنبالش ترو خودش دیگه میاد
بچه های داداشام خونه مادرم اینا همینجورین خودشون میرنو میان

ولی دوست دارع پیش بچها عمه عموش باشه صداشون بشنوه دیگ تمام ن میمونه غذا بخوره ن هبچی فقط جیغ گریه

وای عزیز منم همین بدبختی دارم روانی شدم بخدا

اشکال نداره بزار بره....بچه ها همش تو خونه هستن براشون خونه یکنواخته برای همین‌میرن. دختر منم تازگیا همینجوره خودش میره یه سر میزنه یه خوراکی میخوره بعدش میاد بالا. ما هم طبقه بالای خونه پدرشوهر هستیم

معمولا بعد از سه سال بچه ها بیشتر دوست دارن با ادمهای مختلف در ارتباط باشن به نظرم مهد رو دوباره امتحان کن دختر منم قبلا نمیموند اما الان میمونه

کلا به بچه ها خونه مادربزرگ ها خیلی خوش میگذره

چون باهاش بازی میکنند به خاطر اونه

سوال های مرتبط

مامان ❤️امیرحسام❤️ مامان ❤️امیرحسام❤️ ۳ سالگی
سلام مامانای عزیز کلی سوال دارم در مورد بچه های همسن پسرمن اول اینکه ایا شما مغازه یا فروشگاه میرید بچه هاتون مثل پسر من اینورو اونور میرن یجا بند نمیشن باید همش دنبالش بدوأم و با غریبه ها زود جوش میخوره اصلا دوست ندارم اینطوری باشه تو مغازه میریم مثلا شکلات میبینه بدون اجازه میره برمیداره هر چی هم بهش میگم دعواش میکنم اصلا حالیش نمیشه و اینکه وقتی خونه ست همش خرابکاری و حرص در میاره خیلی خیلی شیطون شده هم هم لج و گریه میکنه واییی دیگه کم آوردم خسته شدم اصلا حرف گوش نمیده همش میگه بیا باهام بازی کن یا همش بهم چسبیده تو آشپزخونه که کار دارم میاد پیشم از کنارم تکون نمیخوره دوست ندارم انقد بهم وابسته باشه میگم برو با ماشینات بازی کن میگه تو هم بیا بیرون که میریم از دماغمون در میاره گریه و دادو بیداد که ماشین میخواد بعد که میخریم براش میاره خونه اصلا نگاش نمیکنه چند روز هم فقط با برنامه کودک آروم میشه و میشینه نگاه و کاریم نداره.. کلی براش داستان و شعر میخونم در این مورد اصلا توجه نمیکنه باز کار خودشو میکنه موندم دیگه چطوری بهش حالی کنم بخوام دعواش کنم هم تا دوساعت فقط نق میزنه و گریه میکنه خسته شدم دیگه... 🤷‍♀️🤦‍♀️😮‍💨😥