اعصابم خرابه اصلن خوابم نمیبره، پسر قشنگم امروز بخاطر بی ملاحظگی من کلی گریه کرد قربونش برم من خیلی مادر بد و بی ملاحظه ای هستم خیلی گیجم نمیدونم چرا امروز دور از جونش اینقد اذیت شد، اول ک رخت اویز رو سرپایی گذاشته بودم تو اتاق رفت اونو زد رو خودش کلی گریه کرد بعدش شب شوهرم برگشت داشتیم جلو تلوزیون شام میخوردیم یهو پسرم رفت پای تلوزیون و تلوزیون ب اون بزرگی رو زد روی خودش اینقد گریه کرد کل بدنم میلرزید بلند گفتم یا ابولفضل فک کنم طبقه بالامونم صدامو شنیدن خداروشکر پسرم چیزیش نشد یکم گریه کرد ولی خدا رحم کرد قبلش یه لیوان شکست قضابلا بود و گرنه پور از جونش باید چیزیش میشد، بعد یکم ازش گذشت همش گزیه میکرد دستمو میکشیدم تو اتاقش ک کالسکشو بیارم بزارم توش منم یکم دورش زدم تو خونه بعد ک پیادش کردم یکم بعدش گردنش خورد لبه ی کالسکه بخدا ب این اتفاقا فک میکنم قلبم میشکنه اصلن نمیتونم بخوابم رفتم صدقه گذاشتم روی قران فردا هم باید اسپند براش دود کنم

۶ پاسخ

همه مون این بدبخت یارو داریم روزایی ک استوری میذاریم دیگ تا صبح گریه میکنن سعی میکنم استوری هم نذارم خیلی بد

من اینجور موقعا یه مقدار پول بایه تخم‌مرغ یه ذره اسپندونمک میریزم تویه پلاستیک چهارقل و آیت الکرسی وحمد و چندتا ماشالله لاحول و.....میخونم روش دورسرتا پاش میچرخونم تخم مرغ رو میندازم وسط کوچه و اسپندشو دودمیکنم

وای خدای من خداخیلی من خداروشکرچیزیشون نشد

یه صدقه بزار کنار رفع بلا بشه خودتو مقصر ندون بچه که راه بیافته چهار چشمی باید مواظبش باشی

عب ندارع عزیزم خودتو سرزنش نکن پیش میاد

اخ تخم مرغ دور سرش بچرخ بنداز بیرون

سوال های مرتبط