مامانای دزفولی که زایمان کردین اولین دیدار بابای نی نی با نی نی چجور بود وکی بود ؟؟حس شوهراتون چطور بود ؟کدوم بیمارستان بودین؟

نبوی بودم
نیم ساعت بعداز زایمان اومد تواتاق دیدش اشک ریخت منو بغل کن یه خسته نباشید گفت که تمام خستگی های کل زندگی رو از تنم بیرون کرد بچه رو بعل کرد بوسیدشو بوش کرد وصدقه بالاسرم منو بچه چرخوند وگشاشت لای قران بعد دادیم نیازمند بچه رو به سینه خودش چسبوند اذانشو گفت

بنده سزارین شدم حضرت زینب هم بودم نزاشتن بیاد ملاقات و ندیدم واکنشش رو 😂روز دوم خودم رو مرخص کردن ولی پسرم بستری شد دو روز

تا منو بخیه میکردن برده بودن نشونش داده بودن
چقد بد ک ندیدم واکنش شوهرمو

من بیمارستان نبوی بودم اتاق خصوصی گرفتم همزمان خودمو بچم باهم رفتیم داخل اتاق شوهرم چشماش پر اشک شوق شد تا حالا تو کل زندگیم اینجوری ندیده بودمش خیلی خوب بود

شوهرم بعد زایمانم اول از همه پرید تو اتاق اومد پیش من سرم رو بوسید و باهام حرف زد یکم بعدش رفت پیش پسری هووی سلام پسری🤣کلا ابزار علاقه می‌چکد 🤭

شوهرم وقتی دیدش داخل بیمارستان موقع تاخیص همش میگفت ماشالله زندگی بابا جیگر بابا دردت بجونم چرا انقدر کوچولویی میترسم بغلت کنم البته بگم خیلی میخوادش دلیلش اینکه فت کپی خودشه یه خرس اندازه خودم برا نی نی خرید البته مالکش منم😊😁یه گل و یه دسته بادکنک هم برام خرید بیمارستان حضرت زینب زایمان کردم

پشت در اتاق عمل وایستاده بوده زودتر از من دیده بودش . اولین واکنش مادرم میگه داشته ازش عکس میگرفته

حضرت زینب بودم.شوهرم خیلی بچه دوسته اولین بار که دیدش اشک تو چشاش جمع شده بود 😄

🤣🤣🤣😂

من شوهرم گفت زشت بود نیارش خخخخخ