۲۷ پاسخ

برا منم پیش اومده همون اوایل
جمعش کردم قضیه رو
تکرار نشد
زندگیمونم ادامه پیدا کرده
یه سری لغزش ها ممکنه پیش بیاد ولی اگه ادامه پیدا نکنه میتونه مث یه تلنگر باشه و باعث بشه بیشتر قدر این زندگی رو بدونین
آدما وقتی متوجه ارزش یک چیز میشن ک احساس کنن ممکنه از دستش بدن
خلاصه ک تنها زنی نیستی ک تجربه کرد۷

من خودم نبودم، من دیگه الانم خودم نیستم، من گم شدم...
انگار من یه بچه بودم که وسط بازار دستمو ول کردن و گم شدم😔
آه از این زجه های ک من میزدمو میگفتم خدایااا زندگیم رفت... حالا من چیکار کنم؟حالا دوباره من چجوری اعتماد کنم؟
چجوری دوستش داشته باشم؟؟

همسرم کنارم گریه میکردو میگفت اشتباه کردم، منو ببخش، همش در حد پیامه، من رابطه نداشتم باکسی،فقط در حد یه ساعت بیرون دیدمشون، تورو خدا نرو، منو ببخش....

بلند گریه کردم. سردی دنیا تنمو گرفت، میلرزیدم و دندونام ازشدت لرز به هم میخورد، گوشت لبمو جویده بودمو نفهمیده بودم....،من کنار همسرم گریه میکردم و میگفتم مگه من برات همسر بدی بودم؟؟😔
تورو‌قران بگو چرا ؟ من به پاهاش افتاده بودم و التماسش میکردم که چرابامن اینکارو کردی؟؟

ببین عزیزم من بارها دیدم و بارها این حالتو تجربه کردمدهر بار بخشیدم ولی دیگه هر بار اوم قبل نبودم دیگه اعتماد نبود شک از بین نرفت هر روز خودم با خودم دعوا و خود خوری هر روز به این فکر میکردم که دوباره داره خیانت میکنه بارها چت هاشو دیدم و شکستم تا اخرین بار دیگه تصمیم گرفتم نبخشم برم تموم کنم حداقل خودمو نجات بدم روح و روان خودمو بدتر از این داغون نکنم الانم خیلی از روزها کارم گریه زاریه تا یکی باهام حرف میزنه کلی گریه میکنم نمیتونم حرف برنم اشک و بغضم امون حرف زدن نمیده زندگی که 22 سال با چنگ و دندون گرفتم با بدبختی ساختم چقدر زحمت کشیدم و گذاشتم کنار و رفتم میدونی خونه میساختیم پابه پاش عین یک مرد کنارش کار کردم در همون حین که مرد کارگرش بودم زن خونه اش هم بودم و مادر بچه هاش و همسر خودش یعنی هم کارگری جلو دستشو میکردم هم نهار و شام و میان وعده و همه چی به راه بود هم برا بچه ها مادری کردم هم مهمون داریشو کردم و شب ها با تمام خستگی هام زنش بودمو نیازشو برطرف کردم الان به اینا فکر میکنم چقدر من در کنار این مرد زحمت کشیدم و این شد دست مزد تمام زحمت هام بخدا باردار بودم هفت ماهم بود باهاش کار کردم مصاله ساختمون میزاشتم جلو دستش با شکم گنده ولی نتیجه تمام بخشش هام و زحمت هام شد این جدایی و خودم یک بیمار 😭

نمی‌دونم چی بگم گیسو جان قربون دل پر از غمت😔😔 امیدوارم صبری باشه ک این غم و تحمل کنه غم و غصه همیشه مرگ کسی نیس گاهی مرگ خودمون با دیدن چیزایی ک ما رو نابود میکنه

تصمیم گرفتم حرفاشو باور کنم، پشیمونیش رو‌باور کنم،توضیحاتش رو‌بپزیرم ....
من موندم...
اما منی ک امروز مونده دیگه من یه هفته پیش نیست...
من تو اوج اعتمادم ، رکب خوردم... همسرم مناسبت تا مناسبت برام طلا میخرید، مرتب باهم رابطه جنسی خوبی داشتیم، همه چی خوب بود....
همه چی...
محبتش بود.... محبتم بود.... وقتی میگم چرا؟؟
میگه دوست مجردم گفته ب فلانی پیام بده برا شوخی... فلانی منو با بچم دیده بهم پیام داده... من سربالا جوابش دادم...
تقصیر من نبوده...

خانما من ی جایی از قلبم درد میکنه... هرچی گریه میکنم ، خوب نمیشم... من بخشیدمش، موندم... دارم سعیمو میکنم مثل قبل باشم...
اما من اخر شبا دلم میترکه، اشکم سرازیر میشه....

ببخشید ک اینجا درد دلمو نوشتم....
کاش مامانتیی ک خیانت دیدن بیان بگند که زندگی چه سکلی شد بعد از اینکه بخشیدنش:)

ای بابا.همیشه پیام‌آور میخوندم و الان از این پیامت چقدر ناراحت شدم😞میدونم ممکنه آدم سابق نشی.دلت ازش شکسته ولی گذر زمان خیلی توی آرون شدنت تاثیر داره.پس؟الان سعی کن کارهایی انجام بدی که حالت باهاش خوبه..بیرون برو کافی برو.با دوستات قرار بذار...پسرت ببر پار.باشگاه برو...اگه هم میتونی بری پیش مشاور باهاش حرف بزنی میتونه برای اینکه از این وضعیت بیرون بیای و حالت بهتر بشه بهت راهکار بده

منم این حسو تجربه کردم
و فهمیدم نتیجه ی انتظار زیادی بود که ازش داشتم
الان دیگه از هیچکس ناراحت نمیشم به هیچ کس اعتماد ندارم و همچنین انتظار

گیسو من یه بار وقتی که فهمیدم hpv مثبتم روانیم کرد یه بارم که اولین بار خیانت فهمیدم🥲🥲🥲🥲🥲🥲سخته

😢😢😞😞

منم ماجرای شمارو ماه مرداد داشتم
مثلا بخشیدمش اون موقعه ولی الان اصلن نمیتونم یک ثانیه از ذهنم پاک کنم این پیام هاشون، البته از اول تا حالا ک دیدم 6 ماهه تو ذهنمه ، از به مرور زمان هی بدتر و بدتر میشم
ولی انشالله ک شما عین من نباشی بتونی به معنای واقعی ببخشیش و فراموش کنی این کارشو

گلم جای من باشی چیکار میکنی س ک س داشت باهاشون ۱ بار نه ۱۰۰۰۰ بار بی حس شدم :)

نه تو کم نبودی اون لیاقت تو رو نداشته عادت میکنی کم کم وبعدش بی حس میشی این خاصیت زنه که قوی بودنش اینجا به کار میاد عوض زجه زدن به خودت بیشتر برس

من موندم و تصمیم سخت...میتونستم برم...میدونستم برم، بابام دیگه نمیزاره هرگز برگردم...
میدونیتم برم، بچم بی بابا ،بی مامان میشه... میدونستم من برم دیگه اگه بخام برگردم ، شوهرم جلو چشم پدرو مادرم خفیف و زشت میشه...
من باید تصمیم میگرفتم،ن برای خودم ،بلکه برای اینده بچم😔

درکت می کنم 💔💔 منم سرم اومده تاپیکامو بخونی میفهمی

💔💔💔💔

اصلا دیگه به روش نیار که یاد آوری بشه
به قول مشاوری که صحبت می‌کرد میگفت وقتی بخشیدی اگر همش به رو بیاری یعنی بازم تو هرکاری کنی من هستم.
تو کارت عاقلانه بوده به نفع بچه و خانواده ولی خودت فعلا آسیب دیدی. ترمیم طول میکشه فقط به پا با کسی درد دل نکنی که بعدا داستان میشه

بنظرم بگو ی چیزی بنامت بزنه
حق طلاقم بگیر ازش ولی زندگی کن

چیکار کرده؟؟؟؟

چقدر چقدر چقدر برات ناراحت شدم😔
پاک نکن بقیه بیان تجربه یا نطرشونو بگن
اینجوری شلید دلت آروم بگیره😔

عزیزم برو مشاوره تا بهتر بتونی بااین مسئله کنار بیای
میدونم خیلی سخته ولی شاید او موقعیتی ک داری بهترین تصمیم رو گرفته باشی

عزیزم .بنظرم زیادم راحت نگذر به خاک سیاه بشونش هرچی داره بزن بنام خودت حق طلاق و حضانتم بگیر ازش توهم بی رحم باش

عزیزم ناراحت شدم برای دل شکستت🥲 سعی کن باورش کنی و‌دیگه سراغ گوشیش نری حتی دیگه بهش فکرنکنی شما بهترین کارو کردی بخاطر فرزندت .اینطوری خودت به ارامش میرسی امیدوارم که هرچه سریع قلبت به ارامش برسه

منی کە هزار بار خیانت دیدم وخودمو تو خودم کشتم بەخاطر دخترم بەخاطر خودم بەخاطر غرور زنانەم اولین بار منم همینجوری شدم ولی بەمرور عادت کردم ولی سکوت سکوت سکوت شکستم توخودم شکستم درونم ولی باز سکوت سکوت

الان یه سریا میان میگن به خودت برس برو اینکارو کن اونکارو کن والا ادم یکیو بخواد همه جوره میخواد چه برسی چه نرسی ، متاسفم که این دردو تجربه کردی ولی اگه بخشیدیش لطفا دیگه سمت گوشیش نرو و بهش اعتماد کن و برای ۱ ثانیه هم که شده دیگه گوشیشو حتی دستتم نگیر چه برسه چک کنی

هر وقت یادت ادم میفته ی تیر از ته دل میاد بیرون از قلب رد میشه از چشم بیرون میره سوزش هست تا یادت بره دوباره

متاسفم برای دل شکستت .💔

خیانت جنسی بود؟

سوال های مرتبط