۱۵ پاسخ

انشالله دل مامانش شاد بشه با سلامتی عماد عزیز

کلا دوست ندارم گهواره بیام بچه ها یا ویروس گرفتن یا مریضن حالمو بد میکنه اینجا

سلام قشنگم خوبی سپهر خاله چطورع
ای بی وفا دیگه یادم نمیکنین

چقد برای حال عماد گریه کردم
چقد حال دل فائزه خرابه وقتی مادر میشی
خدا ضعیف ترین و به رحم ترین روحیه رو برات میزاره
ولی ازخدا میخام معجزه شو نشون بده برای تمام بچها

براش نماز علی اصغر خوندم با ۷۰تا حمد خدا تو بزرگی معجزه کن

آخ از غم عماد😭😭❤️‍🩹

ای وای، ان شاءالله خدا به حق این شبای عزیز شفابده و مادرش رو از نگرانی دربیاره. یعتی واقعا واکسن باعث شده اینجوری بشه؟ یا بیماری پیش زمینه ای داشته؟

چی شده

عزیزم چش شده؟؟

الهی خدا حواسش به همهههههههه بچه ها باشه کاش دل هیچچچچچچ مادری نشکنه الهییییی همیشه کوچولوهامون سلامت و تن درست باشن❤❤

خداکمکش کنه

الهی آمین خدایاخودت به این مادررحمی کن.خدایاهیچ وقت بابچه هامون امتحانمون نکن.خدایا معجزه بشه وعمادکوچولوبرگرده

الهی امین😔

اللهم صلي على محمد وال محمد وعجل فرجهم براي سلامتي عماد جان هركي ديد چند بار صلوات بفرسته

سلام الهی خدا به حق پنج تن شفاعت عماد کوچولو رو بده بخدا عکسشو دیدم گریه ام گرفت خدا خودش بزرگه توکلت بخدا باشه عزیزدلم

ان شاالله خدا به حق این ماه های عزیز شفاش بده

سوال های مرتبط

مامان محیا(زندگی) مامان محیا(زندگی) ۱۳ ماهگی
اینم از دیشب ما که پسر برادرشوهرم تررررر زد توش، دیشب تولد محیا بود اینا رو هم دعوت کردیم که ای کاش نمی‌کردیم از وقتی اومد شلوغی خرابکاری کرد شام از رستوران سفارش داده بودیم زد سوپ رو ریخت رو فرش هام چیزی نگفتم چندتا بادکنک های تک رو ترکوند چیزی نگفتم تا اینکه کادوی محیا رو آوردیم که عکس بگیریم براش ماشین شارژی گرفته بودیم محیا رو زد که ماشین مال منه من سوار بشم گفتیم باشه 10دقیقه سوار شو بعد ما عکس بگیریم بعد 10دقیقه که سوار شد گفتیم حالا پیاده شو محیا رو بزاریم توش ما عکس بگیریم عکاس معطل ما بود یه جیغی زد یه گریه ای کرد همه جا رو زد بهم کل همسایه های آپارتمان اومدن دم در ما، پدر مادرش به زور بردنش گفتن دیگه نمیشه اینو نگه داشت بقیه هم دیدن این اینطوری کرد بدون اینکه کیک رو ببریم یا پذیرایی بشن رفتن، وسایل پذیرایی و کیک رو گذاشتم براشون بردن خونه هاشون بخورن، خلاصه حیف اون همه هزینه و خرجی که کرده بودم به خاطر یه بچه وحشی اینطوری شد اولین تولد دخترم 😔
مامان نی نی مامان نی نی ۱۵ ماهگی
سلام مامانِ مهربون
صبحت بخیر🕊️🌹

این متن رو تا آخر بخون
مخصوص خود خود خودته😍😘


وقتی مادر میشی فارغ از همه کارهای دنیا یه آدمِ دیگه میشی…
گاهی شبا تا صبح بیداری و روزها خسته ای…😮‍💨
اما انگار یک قدرت مضاعف داری بعد از نه ماه انتظار و حمل جنین مجبوری به جای خستگی، پر انرژی و پرنشاط باشی❣

دیگه بوی بد مدفوع برات زننده نیست… 🤭
نگران اینی که مبادا پای بچت‌ بسوزه…
نگرانی که چرا رنگ مدفوعش عوض شده؟

وقتی مادر میشی دیگه نمیتونی به اراده خودت آب بخوری، چرت بعد از ظهر بزنی، مسافرت بری، عشقبازی کنی و حتی مریضی هم دیگه معنی چندانی نداره…
و برای همه اینها شاید کسی ازت قدردانی نکنه...🙄🙃

خودت هم از هیچ کس توقع نداری بهت بگه خسته نباشی، خدا قوت، دست مریزاد، ایول، دستت درد نکنه….

وقتی مادر میشی شاید گاهی دچار خشم و افسردگی و اضطراب بشی و با خودت فکر کنی چرا هیچکسی اینها رو بهت نگفته بود؟
چرا حتی مادرت این همه چالش و ازت مخفی کرده بود و فقط در مورد قسمت خوب داستان باهات حرف زده بود!🤔

وقتی مادر میشی! بزرگ میشی،
یاد میگیری به خاطر فرزندت غرورت رو زیر پا بذاری و تو بحث های با همسرت کوتاه بیای…
یاد میگیری سکوت کنی، صبور باشی..
گاهی به دروغ بخندی و بگی همه چیز رو به راهه…

میدونم و میدونی که #مادر شدن پر از چالشه🤱
مادر شدن یک شغل سخته و تو باید قبل از هر چیزی بپذیری که وارد مرحله ی جدید از زندگیت شدی که گاهی مثل یک بحرانه اما در عین همه سختی هاش لحظه های خیلی قشنگ داره💞

توی‌ مسیرش #رشد داره
آگاهی داره
قدرتمند شدن داره
و #عشق داره...
مامان آنیسا خانوم🍩👶 مامان آنیسا خانوم🍩👶 ۱۵ ماهگی
بچه رو دعوا میکنی که بعدا بی تربیت و گستاخ نشه؛ بچه رو کتک میزنی که بعدا کار زشت نکنه؛ به بچه زیادی سخت میگیری که بعدا تنبل نشه؛ به بچه مدام بکن نکن میگی که بعدا خوب و بد رو یاد بگیره؛ بچه رو توی جمع سرزنش یا تحقیر میکنی که بعدا بقیه نگن چه مادر بی فکریه و بچش رو تربیت نمیکنه؛ بچه رو مدام از این کلاس به اون کلاس میبری که بعدا درسخون بشه؛ توی مهمونی ها لباس تکراری تن بچت نمیکنی که بعدا بقیه نگن اینا چرا برای بچشون خرج نمیکنن؛ به جای بازی با کودک، برای بچه هر روز جور واجور اسباب بازی میخری که بعدا نگه شما برای من هیچ کاری نکردید؛ به کودکت هیچ وقت نه نمیگی که بعدا نوجوان شد توی روت واینسته!!!!


و چقدر دستی دستی روان بچه هامون رو داغون میکنیم که بعدا در آینده بد بار نیاد!!
امان از این بعدا بعدا و بعدها!!
نهالمون رو از ریشه خشک میکنیم که بعدا برای طوفان آماده باشه!
طوفان هایی که شاید هیچ وقت هم اتفاق نیوفته!!
در حقیقت بچه های ما قربانی ترس های ما والدین هستن؛ ترس از قضاوت شدنمون؛ ترس از خوب به نظر نرسیدنمون؛ ترس از عدم امنیتمون و حتی ترس از اینکه بچه هامون مثل ما بی اعتماد به نفس نشن! مثل ما احساس گناه و بی ارزشی کنن! مثل ما آدم ناموفقی باشن!!