۳ پاسخ

ای بابا 🥲خونه مادرتون زندگی می‌کنید؟

میگن موقع خواب فقط لالایی بخونین نباید باهاشون حرف بزنیم حواسشون پرت میشه .

منم بچم بی قراری میکنه همیشه جای دیگ بمونیم هم خودمون اذیت میشیم هم بقیه سعی میکنم خونه هیچ کسی،نمونم

سوال های مرتبط

مامان رادین مامان رادین ۲ سالگی
رادین چند شبه خیلی بدخواب شده. دیشب هم ساعت 2 بیدار شد گریه‌هههه مامان بغل مامان پاشو تاب تاب پاشو بریم سالن چراغ روشن. اگه پاشم بغلش کنم به حرفش گوش کنم چراغ روشن کنم دیگه ول کن نیست میگه تلویزیون روشن کن کارتون بذار نمیدونم فلان بازی رو کنیم . نه که خوابش نیادا چشماش پر خوابه. فقط بهانه گیری میکنه. نمیدونم تو این سن اینا طبیعیه یا بخاطر دوری از باباش اینقدر بهانه گیری میکنه . ولی خب یه شب که باباش هم پیشمون بود بازم همینجور گریه زاری میکرد.
بنظرتون وقتی اینقدر گریه میکنه به حرفش گوش کنم چراغ روشن کنم که آروم بشه یا اینکه با همون چراغ خاموش آرومش کنم؟
دیشب چراغ خواب روشن کردم اولش نمیومد بغلم دستمو میزد کنار میگفت وایسا بغلم کن. مامانم اومد گرفتش تو بغل همینجووووور یه ریز گریه میکرد. خودم گرفتمش تو بغل براش شعر خوندم آروم آروم خوابش برد گذاشتم سرجاش باز بیدار شد گریههههه. باز گرفتم بغل یواش یواش خوابش برد. ولی خیلی گریه کرد طولانی. گناه داره اینقدر گریه میکنه هق هق میکنه
مامان رادین مامان رادین ۲ سالگی
پس از بهانه گیری ها و درخواست های بی مورد بدلیل خوابالودگی از ساعت 9 و نیم تاااا الان دیگه خودش پنچر شد سرشو گذاشت رو سینه ام گفت یادین بخوابه بعدم خوابش برد 😅😅😅
همه راهی رو امتحان کردم واسه خوابوندنش وقتی نخواد بخوابه هییییچ راهی فایده نداره. چراغا رو خاموش کنم میره بالای تخت چراغو روشن میکنه درو ببندم از اتاق نره بیرون جیغ و گریه زاری راه میندازه همه رو عاجز میکنه مجبورم درو باز بذارم. کتاب میخونم یچیزی از تو کتاب پیدا میکنه که بهانه گیری کنه مثلا میگه ماهی خوابیده بعد گریه میکنه یا مثلا میگه پستونک کوکو دشت یادین. یعنی پستونک شخصیت کوکو درون کتاب را به دست رادین بدهید بعد گریه میکنه 😂😂😂 تاب ریلکسی هم داره اگه نخواد بخوابه خودشو میکشه جلو که از تاب بیاد پایین گریهههه. لالایی بخونم گریه میکنه میگه مامان آواز نخون 😂 خلاصه هیچ راهی فایده نداره فقط باید یواش یواش باهاش حرف بزنم آروم باشه نره پشت گریه تا وقتی که کم کم خوابش بگیره
مامان دلوین مامان دلوین ۱ سالگی
خدا منو بکشه بچمو دعوا کردم 😔😔😔دارم میمیرم از عذاب وجدان
دیشب حالش خوب نبود گربه میکرد ک میخابم حالا گرسنه هم بود .. سر سفره شده سفره انداختم غذا آوردم با اینک خیلی گشنش بود گفت بریم بخابیم با کلی گریه گفتم مامان غذا بخور بعد بریم گفت نه میخابم ....
گف رو تاب میخابم
بردمش رو تاب بهش غذا دادم بعد کلی سرحال شد خبری از گریه نبود کلی انرژی داشت و حسابی بازی کرد اصلا از این رو ب اون رو شد ن خوابش میومد ن خیچی فقط گشنش بود ...
حالا امروز صبونه سه چهارتا لقمه خورد میدونستم واس ناهار حسابی گشنش میشع مثل همیشه ناهارشو قشنگ میخوره ...
منم سفره انداختم گفتم مامان غذا امادس اولش خوشحال شد اومد فقط یه لقمه خورد و گریه کرد بریم بخابیم ینی گریه هااااااا خودشو میمالید ب زمین تا من میگفتم الان وقت غذا خوردنه گربه هاش بیشتر میشد ... منم گفتم الان اگ ب گریه هاش بخا بدم همش میخاد غذا نخورده گریه کنه ک خوابم میاد و از سفره بلند شه بره ... چند بار گفتم مامان الان وقت غذا خوردنه غذا میخوریم بعد میخابیم هی میخاس کار دیشبشو تکرار کنه و براش بشه یه عادت ... منم کنترلمو از دست دادم وقتی گریه میکرد دعواش کردم 😔 گفتم بشین سرجات غذا میخوریم بعد هر جا دوس داری میری 😔😭 بد دعواش کردم اصلا دست خودم نبود
اونم داشت میون گریه هاش میگف غذا میخورم 😭😔 الان دارم تعریف میکنم اشکام میاد
الان ک اومدیم تو اتاق بخابه باهاش حرف زدم گفتم ببخشید دعوات کردم بوسش کردم و علت دعوامو بهش گفتم اونم یه لبخند شیرین زد و چشاشو بست قلبم داره تیکه تیکه میشه 😔😔 از وقتی باردار شدم خیلی حوصلم کم شده سریع کنترلمو از دست میدم 😔
مامان فرهان 🧚🏻‍♂️ مامان فرهان 🧚🏻‍♂️ ۲ سالگی
از امشب برای تنظیم خواب فرهان قطره بای بای رو شروع کردم .
چندماهی میشه خوابش خیلی بهم ریخته همش میگفتم دندون ، جهش رشدی ولی خب دیدم نه اوضاع خراب درست نمیشه شدید مقاومت داره برای خواب
و تایمی که خوابش میاد خیلی شیطنتاش زیاد میشه انگار انرژیش بدتر میره بالا
خلاصه دیگه دیدم اذیتیم هم خودش هم ما گفتم اینو امتحان کنم ببینم چجودی میشه .
من هیچوقت با خواب فرهان مشکل نداش
تم همیشه از نوزادی خوابش خوب بود ولی این چندماه اخیر خیلی مقاومت داشت قشنگ پروسه خواب سه ساعت بیشتر زمان میبرد 🫠 اونم مثلا تا بخوابه همش میرفت میوفتاد رو خواهرش بازیش میگرفت ،بچمم خواب ک صبح ۶ونیم بیدارشه برای مدرسه .
یا میرفت اتاق چراغ خاموش روشن میکرد همسرم ساعت ۴ونیم بیدار میشه برای سرکار رفتن
در بالکن رو بازو بسته میکرد . دریخچال رو باز و بسته میکرد . از کنسول میره بالا با ایفون بازی کنه ، از لباسشویی میره بالا ک بره دم ظرفشویی آب رو باز کنه
🩷(درطول روزم همه اینارو انجام میده ولی دیگه ساعت ۱۲ شب واقعا ادم کشش نداره بابت اینکارا 🫠)

حالا ان شاءالله ببینیم نتیجش تا چندروز چجوریه . 🤧
💜تجربه استفاده از این قطره رو داشتین؟ چند روز دادین ؟





.
مامان رادین مامان رادین ۲ سالگی
خیییلی خوابش میاد ولی نمیخوابه. داشتیم کتاب میخوندیم تو یکی از صفحه های کتابش ماهی و پرنده خوابیده بودن زد زیر گریه گفت پرنده خوابیده ماهی خوابیده ربع ساعت رفته بود پشت گریه هق هق شدیییید میگفت ماهی خوابیده پرنده خوابیده. اخه چرا اینجوری میکنه این بچه؟ من خودم بچه بودم یادمه از خوابیدن متنفر بودم گلی خب 8_9 ساله بودم. نمیدونم چیکار کنم. قبل از خواب قصه میگم براش کتاب میخونم. اگه خونه خودمون بودیم از 2 ساعت قبل چراغ ها رو خاموش میکردم نمیذاشتم کارتون نگاه کنه که خواب بیاد به چشماش. خونه مامانمینا نمیشه. مامانم تا دیرموقع تلویزیون نگاه میکنه. وقتی هم من یا خواهرم به مامانم میگیم تلویزیون خاموش کن چراغا رو خاموش کن عصبانی میشه باهامون دعوا میکنه میکنه میگه این بچه که بیداره. میگیم خب تو اگه بخوابی اونم میخوابه قبول نمیکنه. خلاصه بعضی شبها اینقدر خوابیدنش به تعویق میفته که مغزش از حالت خواب بیرون میاد. ولی بشدت خسته اس. هم.خودش بدخوابه هم شرایط الان باعث شده بدتر بشه 😭😭😭😭
مامان کُپل مامان مامان کُپل مامان ۲ سالگی
سلام بر اساس تاپیک قبلم پسرم ساعت یک بیدار شد واس شیر ی کم اولش نق زد و سرجاش جابجا شد ولی بعدش افتاد رو گریه ی نیم ساعت گریه کرد هرکاری میکردم آروم نمیشد بغلم هم نمیومد طاقت آوردم شیر بهش ندادم البته چون فردا جمعه هست و شوهرم خونه بود خیالم راحت تر بود کلی گریه کرد تا باباش اومد بغلش کرد بردش سالن رفتم چندتا ژله دادم دستش اومد بغل خودم تو یخچال سس خرسی دیدی گفت بهم بده دادم دستش آوردمش تو اتاق ی خورده بازی کردیم ب سس اشاره کرد که یخ هست منم پتو دادم روش گفتم خرسی یخ کرده میخواد بخوابه کلی بازی کردم آروم شد و کم کم خوابش گرفت خودش رفت رو تشک دراز کشید الان خوابه ژله ها هم تو دستش حس میکنم هنوز خوابش سنگین نشده راستی با شوهرم قهرم با هم حرف نمی‌زنیم چون پریشب باهام دعوا کرد کلی بی احترامی بهم کرد
چقدر خوب بود اگه شوهرا خیلی از جاها با ی کمک کوچیک ی بار رو از رو دوش ما برمیداشتن الان پسرم هرکاری میکردم بغلم نمیومد که ببرم سرگرمش کنم ولی باباش اومد بغلش کرد بعد اومد بغل خودم آروم گرفت کاش همیشه همینجور بدون غر زدن ی ذره کمک میداد دعا کنید دیگه پسرم راحت بخوابه تا صبح