خدا منو بکشه بچمو دعوا کردم 😔😔😔دارم میمیرم از عذاب وجدان
دیشب حالش خوب نبود گربه میکرد ک میخابم حالا گرسنه هم بود .. سر سفره شده سفره انداختم غذا آوردم با اینک خیلی گشنش بود گفت بریم بخابیم با کلی گریه گفتم مامان غذا بخور بعد بریم گفت نه میخابم ....
گف رو تاب میخابم
بردمش رو تاب بهش غذا دادم بعد کلی سرحال شد خبری از گریه نبود کلی انرژی داشت و حسابی بازی کرد اصلا از این رو ب اون رو شد ن خوابش میومد ن خیچی فقط گشنش بود ...
حالا امروز صبونه سه چهارتا لقمه خورد میدونستم واس ناهار حسابی گشنش میشع مثل همیشه ناهارشو قشنگ میخوره ...
منم سفره انداختم گفتم مامان غذا امادس اولش خوشحال شد اومد فقط یه لقمه خورد و گریه کرد بریم بخابیم ینی گریه هااااااا خودشو میمالید ب زمین تا من میگفتم الان وقت غذا خوردنه گربه هاش بیشتر میشد ... منم گفتم الان اگ ب گریه هاش بخا بدم همش میخاد غذا نخورده گریه کنه ک خوابم میاد و از سفره بلند شه بره ... چند بار گفتم مامان الان وقت غذا خوردنه غذا میخوریم بعد میخابیم هی میخاس کار دیشبشو تکرار کنه و براش بشه یه عادت ... منم کنترلمو از دست دادم وقتی گریه میکرد دعواش کردم 😔 گفتم بشین سرجات غذا میخوریم بعد هر جا دوس داری میری 😔😭 بد دعواش کردم اصلا دست خودم نبود
اونم داشت میون گریه هاش میگف غذا میخورم 😭😔 الان دارم تعریف میکنم اشکام میاد
الان ک اومدیم تو اتاق بخابه باهاش حرف زدم گفتم ببخشید دعوات کردم بوسش کردم و علت دعوامو بهش گفتم اونم یه لبخند شیرین زد و چشاشو بست قلبم داره تیکه تیکه میشه 😔😔 از وقتی باردار شدم خیلی حوصلم کم شده سریع کنترلمو از دست میدم 😔

۸ پاسخ

گلم اون فقط یک سالو ده ماهشه چیزی نمیفهمه که انقدر خودتو عذاب میدی وقتی خوابش میاد بزار بخوابه گناه داره هر وقت بیدار شد غذاش بده اشکالی نداره اینجوری بد غذا میشه

چی خوب که دخترت حرف می زند دختر من حرف نمی زنه
خیلی کم کلمات رو میگه

دختر من هم وقتی گریه می کنه از کوره در میرم
با هیچ کاری عصبانی نمیشم وقتی چیغ میکشه و گریه می کنه دیگه حوصله ندارم

بچه دوس نداشت غذا بخوره زور که نیست ...حالا ۲ساعت دیگه بخوره. قانون سفت و سخت اینقد هم خوب نیست .

بیخیال بابا برادچه چیزایی عذاب وجدان میگیرید !بخوری گفتی اولش منتطر بودم زده باشی گفتی الان وقت غذاست و عذاب وجدان داری!!!

چقدر مامان مهربونی هستی و با حرفایی ک زدی من فهمیدم چقدر مامان بدی هستم خدا تورو برا بچه هات نگه داره عزیزم اشکالی نداره همینکه از دلش در آوردی کار خیلی خوبی کردی

خوووووووش بحالت بخاطر ی دعوای کوچولو ناراحتی من ک بچمو کتک میزنم😭😭😭😭 وضعم خیلی بده خدامنو زده کتکش میزنم دعوا ک کلا عادی شده

با یکی دوبار تکرار کردن قرار نیست براش عادت بشه، شاید واقعا این یکی دو روز حس و‌حالش یجور دیگست، دوست داره بخوابه بعد بخوره… اینقد سخت نگیرین به بچه ها…

سوال های مرتبط

مامان فندق🐥 مامان فندق🐥 ۲ سالگی
بین همه ی مشکلات ی چیزی حالمو عجیب خوب کرد ی انرژی عالی 💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻. سه چهارروزه هلما هی پوشکشو باز میکرد مینداخت اونور چند باری اعصابم خورد شد دعواش کردم ک چرا اینجوری میکنی زشته تو خونمون جیش میکنی و این حرفا . امروز صبح ب این فک کردم ک شاید خودش داره میگه از پوشک بگیرمش شاید امادست و خسته شده از پوشک
خلاصه این شد ک وقتی پوشکشو دراورد بجای اینکه دعواش کنم گفتم هلما دیگه پوشک نمیخواد میره دسشویی جیش میکنه . بردمش ولی دریغ از ی قطره چند دقیقه ای نشستیم دیدم ن خبری نیست شلوارشو پوشیدم اومدیم تو گفت مامانی پی پی ینی ب سرعت برق بردمش دسشویی دیدم ن بازم هیچ. گفتم تو بشین پی پی کن من الان میام .اومدم تو دو دقیقه بعدش اومد گفت جیش کردم گفتم کجا بریم نشونم بده دیدم همونجا تو دسشویی جلو در . تشویقش کردم دست زدم براش خودشم خوشش اومد اومدیم تو باز بعد ۴۰ دقیقه بردمش گفتم میخوای بریم جیش کنیم گفت بریم . تا ک نشست راحت و بی دردسر جیش کرد و من خوشحال ترینم 😁😁
امیدوارم همینجوری پیش بریم و موفق بشیم.امروز تا الان ک خطا نداشته البته خودم حواسم هست نیم ساعتی ۴۰ دقیقه ای میبرمش کم کم روزای دیگه تایمشو بیشتر میکنم ساعتی یبار میبرم
مامان محمد حسین مامان محمد حسین ۲ سالگی
دور از جون چقدر بعضی از زنا نفهمن رفتم سر کوچه یه دیقه خرید کنم این پسرم میدویید اینور و اونور و گزیه ک نریم خونه به زور بعلش کردم اومدم خریدارو گزاشتم خونه دلم سوخت گریه میکرد دوبازه بردم بیرون گفتم بزار یه دور بزنه رفت یه چوب پیدا کرد از زمین برداشت رفت تو یه پس کوچه من پشت سرش بودم ده دیقه تو اونجا بود هی گفتم بیا هی گوش نداد رفت در یه خونه رو زد سریع رفتم حلوی در معدرت خاهی کردم اوردمش بیرون همچین ک زنه درو بست شروف کرد حیغ و داد ک منظورش با من بود منم عصبی شدم پسرمو به زور بعل کردم ک بیارم بیرون اینم جیغ و گریه میکرد از پس کوچه آوردم بیرون با لج گزاشتمش زمین همچین ک گزاشتم زمین این خورد زمین خود پسرمو میگماااا دوبازه بلندش کردم گوشیمو دادم ک ساکت بشه دیدم یه زنه از اونور داد میزنه میگه بجه رو یواش بزار زمین خاستم یه چیزی بکم گفتم ولش کن اصن تعجب کردم انگار ک من مادر دشمن بچممم ک اون بیاد بگه اینجوری از اونورم اومدم بیردن نزدیک بود بیافته تو جوب ینی هزاااار باااار گفتم غلط کردم زدیم زیر بغل اوردمش خونه انقدرراعصابم بهم ریخته هااااا اصن نمیتونم از جام پاشم کلی کارهم دارم