سلام مامانای گل 🌸
مامانایی که بچه هاتون مهد و پیش میرن مربی با شما تا چه حد تعامل داره مربی کارن مدام در حال قر زدنه انگار هر دفعه یه یک بچه گیر میده و من چندبار شاهد این موضوع بودم الان هم دو هفته ای هست به کارن گیر داده که حرف شنوی نداره و لجبازی می‌کنه خب تمام اینها رفتار طبیعی بچه هاست و من میخواستم چند ساعتی از این چیزها ذهنم رو دور نگه دارم
واقعا نمی‌دونم انتظار من زیادیه؟
در حالیکه من با کارن صحبت میکنم پسرم نباید به کسی آسیب بزنی ولی نمیتونم بگم وقتی کسی تو رو اذیت کرد بهش اجازه بده تو رو کتک بزنه خب این چالش‌ها بین بچه ها پیش میاد و تا کسی آسیب ندیده به نظرم نیازی نیست والدین در جریان باشند
اون دفعه که به من گفت با یکی از دوستاش دعوا کردن من مامان دوستش رو دیدم عذرخواهی کردم مامانه میگه نه بابا بچه هستن طوری نشده بعد که پیگیر شدم اول اون بچه کارن رو هل داده بود اینم از خودش دفاع کرده اون رو هل داده

۶ پاسخ

سلام عزیزم ، بنظر من سعی کن اصلا هر چی در مورد این موضوع صحبت می‌کنه و نظر میده جواب ندی و این که خیلی عجیبه اصلا مربی نباید با مادرا در ارتباط باشه اول مدیر بعد تو جلساتی که میدارم مربیا میان و صحبت میکنن . مدیر مهد ما می‌گفت ما اومدیم تو مهد بچه های پرخاشگر و عصبانی و شیطون رو درست کنیم نه این که بچه خوب رو نگهداری کنیم . بنظرم این مربی دنبال اینه کلاسش همه تو سکوت و آرامش باشن و هیچ چالشی نداشته باشه . بنظرم به مدیر در مورد این صحبتهای مربی رجوع کن و حتی گلگی کن بگو که پسر من بلاخره ی بچه ست و هر بچه ای ممکنه ی دوره آروم ی دوره شیطون باشه ،این دلیل نمیشه مربی کلا اون بچه رو زیر نظر بگیره و هی به مادرش تذکر بده .

مریم جون منم با نظر مامان جوجه کوچولو مواقم

بهتره با مدیر صحبت کنی ♥️

نظر مامان جوجه کوچولو عالیه

نه والا مربی دختر من خیلی خیلی مهربونه . تا حالا ندیدم از بچه ایی گلایه کنه

مثلا کارن یه دوستی داشت که تابستون ما هر روز بعد مهد تا غروب باهمدیگه چند ساعتی توی پارک بودیم انقد کارن و‌ اون دختر باهم صمیمی بودن هر روز کارن بخاطر اون دختر بیدار می‌شد تا توی مهد و پارک باهم بازی کنن تا مربی انقد وساطت کرد انقد دخالت کرد الان چند وقته به توصیه مربی با همدیگه قهرن 😐

مربی ها اصلا آموزش ندیده هستن یک
دو انتظار دارن بچه مثل رباط تحت فرمان اونا باشه
سوم از بچه میخان همش رو صندلی بشینند مگه بچه تو این سن صبر و حوصله ی زیادی دارن

من دی ماه رو کلا نفرستادمش بخاطر مریضی

سوال های مرتبط

مامان جانان مامان جانان ۵ سالگی
سلام مامانا روزتون بخیر التماستون میکنم جواب سوال منو بدین منو همسرم دوتایی جواب ها رو میخونیم مادرشوهرم خیلی خیلی رفتارهای بچه گونه ای داره و از اول بچه دار شدن ما به شدت تشدید شده میپره بالا پایین بچه رو میترسونه اذیت میکنه و… من اصلا اوکی نیستم با این کاراش و همسرم میگه از دوست داشتنه مشکل این نیست هیمشه به پسرم یاد میده درگوشی حرف بزنه از اون اسباب بازی بخواد تا براش بخره بره قایمکی تو اتاق باهاش حرف بزنه و ریز اطلاعات خونه رو از بچه بکشه بیرون شام چی بود ناهار چی بود کجا رفتین کجا بودین خونه ی کی رفتین
منم به جانان گفتم نرو دیگه تو اتاق
پسر منم نه گذاشت نه برداشت در اولین تماس به اونا گفت مامانم گفته حق نداری بری اتاق
اونا گفتن گوشی رو بده به بابات و کلی فحش و گریه و زاری قطع کردن
همسرم میگه تقصیر توئه
میخوام بدونم من مقصرم واقعا
و اینکه هر شب همسرم میاد سه بار زنگ میزنن یه ربع ده دقیقه حرف میزنن
و به گوشی من زنگ نمیزنن
همش هم به پسرم میگن به بابات گیر بده تو رو بیاره خونمون و چی و چی
مامان پسرم مامان پسرم ۵ سالگی
سلام خانوما لطفاً بهم جواب بدید من چیکار کنم
پسرم متولد آبان ۹۸هست پیش یک ثبت نام کردم تا سرش گرم بشه و آماده بشه با محیط آشنا بشه برا سال بعد پیش دو دختر خواهرم پارسال پیش یک می‌رفت نوشتنی نداشتن با بازی بعضی چیزا رو یاد میدادم بقیه کارشون خمیر بازی و شعر و سرود بود منم به هوای اون این بچه رو ثبت نام کردم قبل ثبت نام پرسیدم گفتن ایناهم نوشتنی ندارن حتی کتابشون با پیش دو فرق داره یک مهر شد بچه من رفت کلاس پیش دو همشون پیش دو هستن فقط پسر من پیش یک هست الان هرچی برا اونا تکلیف میگن تو دفتر برا پسر منم میگن یعنی هیچ فرقی با اونا ندارها حرف الف ب رو تا ج خوندن الان رسیدن به دیکته گفتن پسر من تو نقاشی و سرود و خمیر بازی همکاری داره اما تو نوشتن گریه می‌کنه میگه دستام درد می‌کنه من نمیتونم میگم آخه بچه پنج ساله رو چه به دیکته گفتن معلمش میگه تو هر کلاسی یدونه پیش یک داریم تو کلاس من پسر شما فقط پیش یک هست اصلا همکاری نمیکنه تو نوشتن گفتم آخه شما چرا اینارو قاطی پیش دو ها کردین سختشونه خوب اینا قراره سال دیگه اینارو بخونن میگه خانوم فرقی نداره بچتون همکاری ندارها پای تخته صدا می‌کنه املا میگه این بچه هم نمیتونه امتحان آزمون آبان ماه گرفته بود همه مامان ها پرسیدن وضعیت بچه ها چطوره معلم نوشت به غیر از یکی دو نفر همه عالی آن می‌دونم بچه منو میگه چیکار کنم بخدا دلم برا بچه میسوزه حداقل الف بای خالی هم یاد نمید ج با ا چی میشه اونارم میگه یا پیدا کردن کلمه ج از داخل کلمه ها این بچه قدرت خوندن داره آخه نمونه مشق امشبشو میزارم بیبینید توروخدا برا این زود نیست برا پیش یک ؟
مامان هانا جان مامان هانا جان ۵ سالگی
خانوما من خیلی عذاب وجدان دارم،
پسرخالم دو ماهه بد تصادف کرده، هنوز نتونسته راه بره، ما اوایل هر شب بعدم هفته ای دوبار میرفتیم دیدنش. (هم خودش هم خانومش اصرار میکردن)، تو این رفت و آمدا زن برادر عروس خالم و بچش هم اونجا بودن، یه دختر هفت ساله، تو این مدت بین بچه ها یار کشی میکرد، اصلا نمیزاشت کسی با دخترم بازی کنه، هی میگفت هانا نیاد، با هانا بازی نکنین، هانا برو بیرون ما با تو دوست نیستیم و منم مدام حرص میخوردم، دیگه دیشب کارش به جایی رسیده بود میگفت هانا به من مشت زده در حالیکه منو شوهرم حواسمون بود،
تا دیشب دیگه نتونستم تحمل کنم، جلو همه بچه رو دعوا کردم، گفت به چه حقی علیه هانا دروغمیگی، اینکارارو میکنی، هانا نه میزنتت نه وسایلتو بر میداره، باهات دوسته و ...
همه گفتن ولشون کن اونا بچن
منم گفتم نه اتفاقا بچه نیستن، خوب میفهمه چیکار میکنه،
من به بچم یاد میدم با همه دوست باشه اونوقت شما عین خیالت نیست؟ مظلوم گیر آوردین؟
حالا مثل اینکه ما رفتیم اون خانوم کلی بچشو زده، منم عذاب وجدان گرفتم، ولی چه کنم منم مادرم، بچم از این همه بدجنسی تعجب کرده بود، با ذوق میرفت با گریه برمیگشت.
اصلا دختره یه چیز عجیبیه، خیلی حالیشه، یبار هانا پیش من بود ، گریه گریه که هانا منو حول داده.
راستش من چون خوب و بدو به دخترم یاد میدم ناراحت میشم مادری بیتفاوته
مامان میر محمدو فاطمه مامان میر محمدو فاطمه ۵ سالگی