سلام مامانا
دیشب یه اتفاقی افتاد ک واقعا خدا بهمون رحم کرد
دیشب ساعت ۱۱ بود ک مهرسا هعی گریه کرد ک من میخام تاب سوار شم منم ظرفارو میشستم هعی پشت گوش مینداختم دیگ دیدم ول کن نیس اومدم سوارش کردم
تابش از اینایی بود ک ب لوله بارفیکس وصل میشه
خلاصه چشمتون روز بد نبینه گذاشتم توش گف هولم بده هول دادم گریع کرد ک محکم هول بده همین ک هول دادم سرمو اوردم بالا بارفیکسو نگاه کردم یه لحظه از فکرم گذشت نکنه یهو ول شه
به ثانیه نکشید از جاش کنده شد بچه با تاب و لوله پرت شد اونور اتاق خواب
مغزم قفل کرد ینی
میترسیدم برم جلو ته دلم هعی میگفتم اگه چیزیش بشه چی
رفتم جلو انقد گریه میکرد بلندش کردم فقط جیغ میزد نگاش کردم دیدم با چونش خورده زمین خیلی قرمز شده بود دیگه مگه گریش بند میومد از فکش گرفته بود ک درد میکنه دردمیکنه
همونجوری یکم کمپرس یخ گذاشتم و دیدم ساکت نمیشه لباس پوشیدم بردیم بیمارستان ک عکسشو بندازن
خداشاهده تا خود بیمارستان خودمو لعنت کردم
بردیم اونجا معاینه کرد و عکس گرف گف خداروشکر چیزی نیس فقط ضرب دیده
همونجا دلم اروم شد
خدا دخترمو برام نگه داشت واقعا🥺
از دیشبه حالم خیلی بده همش میگم اگه چیزیش میشد چی🥺من میمردم
خدا خودش نگهدار بچه ها باشه

۱۰ پاسخ

الهی شکر بلا به دور عزیزم

امان از لوله بارفیکس یبار شوهر منم درحال بارفیکس رفتن بود افتادومحکم خورد تو سرش اینقدر که بی هوش شد با آمبولانس بردیمش بیمارستان

دقت کردی به دل مادر میفته قبل از هر اتفاقی
من یعنی کوچیکترین اتفاقی به ذهنم خطور کنه سریع پیگیر میشم از ترسم

خدا را صد هزار بار شکر که پرت شده سرش تو جایی نخورده براش اسفند دود کن وصدقه بده

الهی عزیزم

بیچاره بچه چه دردی کشیده

حتما صدقه بده یا مرغ یا خروس قربونی کن

منم تاب داره اما جرات نکردم رو میله نصبش کنم از همچین روزی میترسم

یا خدا میله بارفیکس افتاده
انیسا هم دارم
ی بار انیسا تاب بود کمر بند نبسته بود تاب برعکس شد افتاد

خداروشکرکه چیزیش نشده ولی این اتفاق دقیقاسرپسرمنم اومده ۸ماهه بودکه باتاب پرت شد زمین

خدا روشکر چیزیش نشد، منم از این تجربه ها داشتم چندبار واقعا آدمو تا مرگ میبره و میاره

عسلمممم چ حالی داشتی
الهی شکر ک همه چی ختم ب خیر شد

واقعا حافظمون باشه 🙌

سوال های مرتبط

مامان قند کوچولو🙆 مامان قند کوچولو🙆 ۳ سالگی
امروز یه اتفاق خیلی بد واسه پسرم افتاد حالم از اون موقع بده هی اون صحنه میاد جلوی چشمم و حالم دوباره بد میشه 😞😞
بردمش دسشویی بعد گلاب به روتون پیپی داشت وقتی پیپی کرد من داشتم میشستم اونجایی که پیپی ریخته بود رو بعد پسرم عادت داره هی پامیشه میره یه طرف دیگه میشینه پیپی میکنه ، امروز نذاشتم گفتم همینجا فقط پیپی کن بعدکه کارش تمام شد موقع شستوشو پاشد رفت یجا دیگه بشینه یهو پشتش خورد تو دیوار و با سر و صورت پرت شد تو سنگ دسشویی و یه صدای خیلییییی بدی داد سرش و جیغش رفت بالا و خون از دماغش شروع کرد چکه کردن جیییغ میزد و گریه میکرد پیشونیش اندازه یه گردو اومد بالا و سیاه شد
منم همون موقع که این اتفاق افتاد حالم بد شد سرم سنگین و سِر شد و از شدت ترس گلاب به روتون شروع کردم بالا آوردن و دستو پام می‌لرزید
دیگه سریع با مامانم بردیمش بیمارستان و عکس هم گرفت از سرش گفت چیزی نیست فقط اگر بالا آورد باید ببریدش اسکن بشه
خیلی استرس دارم خیلی دارم دق میکنم از این قضیه 😭😭😭😭