🔶️ تجربه من از زایمان سزارین🔶️ (۴)

بابت بیمارستان و دکترم، من خیلی خیلی راضی بودم. دکترم مهدیه خوان پایه و بیمارستان خصوصی مجیبیان یزد زایمان کردم.

اول بارداری پیش یه دکتر دیگه میرفتم که خیلی بهم استرس میداد. مثلا اوایل هماتوم داشتم و انقدر منو ترسوندن که کارم شده بود گریه. یا هفته ۵ که فهمیدم باردارم، رفتم سونو و قلب بچه تشکیل نشده بود هر هفته منو میفرستاد سونوقلب با کلی استرس و نگرانی. دیگه تصمیم گرفتم دکترم رو عوض کنم. دکتر خوان پایه خیلی بهم آرامش و قوت قلب میداد و اصلا استرسی بهم وارد نمیکرد. با صبر و حوصله منو ویزیت میکرد و همه چیز رو کامل برام توضیح میداد تا خوب متوجه بشم. برای زایمان هم گفتم که تصمیمم بر این بود که طبیعی زایمان کنم و خانم دکتر همراهی کردن و گفتن حتما سر زایمان طبیعی میان پیشم مگر اینکه شرایط ویژه ای پیش بیاد. اصلا اصرار به زایمان طبیعی یا سزارین نداشتن و حق انتخاب رو به خودم دادن. من هم دوست داشتم طبیعی زایمان کنم. اما آخر کار با توجه به شرایطی که داشتم، منو آگاه کردن که سزارین برات بهتره. حتی سزارین اورژانسی برام ثبت کردن (چون دوتا ماما منو معاینا کردن و تایید کردن) و هزینه زیادی مثل سزارین اجباری برامون نداشت. واقعا داشتن دکتر خوب نعمته

۲ پاسخ

دکتر خوان پایه واقعا عشقا من باتمام وجودم ازشون ممنونم

خوش بحالتون که خاطره قشنگ و شیرینی از زایمان و براتون موندگار شده...من که بدترین و تلخ ترین و سخت ترین روز زندگیم شد...هنوزم یادش می افتم مو به تنم سیخ میشه...شوکش هنوز باهامه...خداروهزار مرتبه شکر که دخترم سالم کنارمه....

سوال های مرتبط

مامان امیرعلی 🧸💙 مامان امیرعلی 🧸💙 ۱ ماهگی
🔶️ تجربه من از زایمان سزارین🔶️ (۱)

بعضی وقتا با کلی برنامه ریزی سعی میکنی که ازقبل آمادگی لازم رو داشته بشی اما آخر کار تمام برنامه هات بهم میریزه. من از اول میخواستم که طبیعی زایمان کنم ولی متاسفانه تا لحظه آخر دردی نداشتم و دهانه رحمم باز نشد. چندین بار رفتم تریاژ مامایی و معاینه شدم اما حتی یه فینگر هم نبودم. خلاصه ۳۹ هفته طبق نامه پزشکم رفتم بیمارستان و بستری شدم. تصورم این بود که با آمپول و شیاف و قرص بتونم زایمان طبیعی انجام بدم اما قسمت چیز دیگری بود. دوتا ماما و دکترم منو معاینه کردن و همه گفتن که بچه خیلی بالاست در سطح شکمیه و اصلا تو لگن نیومده ، لگن هم محدوده و با اینکه عضلات کف لگن خوبه اما برای زایمان طبیعی اونم بدون درد و با آمپول فشار خیلی ریسکیه. یعنی ممکنه زایمان خوبی از آب در نیاد و احتمال اینکه ساعتها اذیت بشم و آخر کار فایده ای نداشته باشه و یا بخیه زیاد بخورم ، بیشتره. منم چون نمیخواستم ریسک کنم و درد طبیعی بکشم و آخر کار سزارین بشم، دیگه از همون اول بنا به توصیه پزشکم سزارین رو انتخاب کردم. واقعا خدارو هزارمرتبه شکر میکنم که دکتر خوبی نصیبم شد و بیمارستان خوبی انتخاب کردم. خیلی هوامو داشتن و از همه نظر واقعا راضی بودم. حالا که فکر میکنم من اصلا طاقت زایمان طبیعی رو نداشتم بدنم آماده نبود خداروشکر دکترم منو آگاه کرد ...
مامان ꜱʜᴀʜᴀɴ مامان ꜱʜᴀʜᴀɴ ۳ ماهگی
بخش اول تجربه زایمانم😁🔥 :
خب اول اینکه من کلا آدم ترسویی هستم و از زایمان هم واقعا میترسیدم و استرس این و داشتم که قرار چطور این مرحله رو پشت سر بزارم ؛ اول میخواستم طبیعی زایمان کنم یعنی دکترم گفت می‌برمت طبیعی اگر وسطاش دیدم نمیتونی می‌برمت سزارین ولی هرچی جلوتر رفتم و به موعد زایمانم نزدیک میشدم می‌دیدم من آدم طبیعی نیستم و از پسش برنمیام و کم کم تصمیمم بر این شد که برم سزارین 🤓👩🏻‍🦯 ؛ اما مامانم مخالف بیحسی از کمر بود و می‌گفت بعداً کمردرد میگیری و فلان و از اون جایی هم که میدونید بیهوشی کامل رو به سختی قبول میکنند.
خلاصه با دکترم صحبت کردم که من بیهوشی کامل و سزارین اختیاری می‌خوام چون بچه اول بودم و مشکلی هم نداشتم میگفتند باید طبیعی بیاری که دیگه تو ۳۸ هفته و اینا بود که دیگه خیلی درد لگن داشتم و واژنم تیر میکشید و اذیت میشدم حتی دکترم می‌گفت بیشتر صبرکن ولی دیگه نتونستم و دوشنبه ۲۸ آبان شبش بود که شوهرم دید خیلی اذیت میشم رفتیم دکتر و به هر زحمتی بود نامه سزارین و گرفت برای فرداش😍
مامان نورا🌙 مامان نورا🌙 ۵ ماهگی
تجربه زایمان و دکتر
من از اول خیلی دوست داشتم که زایمان طبیعی با بی حسی اپیدورال داشته باشم و اصلا به سزارین فکر نمیکردم ولی از یه تایمی به بعد با توجه به این که روند زایمان رو اصلا نمیشه پیش بینی کرد برای جفتش خودم رو آماده کردم و خوب قسمت سزارین بود و حتما حکمتی توش بود من هفته های اخر باید دکترم رو عوض میکردم(دستمزد خود دکتر علاوه بر هزینه ببمارستان ۲۰ میلیون بود چه سزارین چه طبیعی و از اول بهم نگفته بود) هم این که بیمارستانم معلوم نبود کجا باید برم هفته ۳۸ و ۳ روز برای اولین بار پیش دکتر اکرم هاشمی آشتیانی رفتم انتظار داشتم مثل بقیه دکترا سرم غر بزنه دیر اومدی چرا الان اومدی😬
ولی خیلی رفتار خوبی داشت و گفت خوش اومدی دخترم
خیلی قوت قلب داد خیالم رو راحت کرد که خودش بالا سرم میاد و این که دستمزد نمیگیره برعکس بعضی دکترا برای طبیعی هم انتظار ۲۰ میلیون دستمزد دارن و این که طبق انتی حساب کردن ۳۹ هفته و ۳ روز بودم ولی پریودم ۳۸ و ۳ روز و بهم گفتن بین ۱۹ و ۲۰ شهریور یکی رو انتخاب کن که فردا یا پس فردا میای
خیلی شوکه شدم و منم خواستم با شوهرم تولدش یه روز باشه ۱۹ شهریور رو انتخاب کردیم😍
مامان دلوین مامان دلوین ۱۰ ماهگی
#پارت یک
بالاخره منم اومدم با تجربه زایمانم😁
من انتخابم سزارین اختیاری بود چون از طبیعی وحشت داشتم
اینم بگم که من دخترم تا ۳۶ هفته بریچ بود و بعد چرخید بل اینکه بارداری اولمه😵‍💫
بارداری خیلی سختی داشتم سه هفته آخر بچه کامل اومده بود تو لگن
منم همش استرس اینکه طبیعی زایمان نکنم....
خلاصه دکترم گفته بود چهار اردیبهشت برم پیشش تا پنجم بستری بشم تو بیمارستان
ولی خودم از تقریبا شنبه که می‌شد اول اردیبهشت دلدرد و کمردرد پریودی داشتم و یکشنبه رفتم پیش دکترم که گف فردا ۶ صب ناشتا برم بیمارستان
استرس داشتم ولی خیلی خوشحال بودم چون میدونستم دیگه سبک میشم و دخترم رو میبینم
خلاصه ۶ صب رفتم بیمارستان با دکترم تماس گرفتن که جواب نداد
تا ۶ ونیم بهش زنگ زدن ولی جواب نمی‌داد و اونجا بهم گفتن این دکتر سابقه جواب دادن تلفن نداشته
😑منم که دکتر نامه طبیعی بهم داده بود و گفته بود اونجا حرف از سزارین نزن سقف روسرم خراب شد و گفتم ایوای من بچه هم تو لگنه و دکتر ول کرده ک من طبیعی زایمان کنم
مامان لیام🩵 مامان لیام🩵 ۵ ماهگی
خب اومدم از تجربه زایمانم(سزارین) بگم تو دوتا پارت میگم به طور خلاصه بخوام بگم من دکترم و انتخاب کردم و از اول رفتم تحت نظرش از همون اول هم گفتم سزارین می‌خوام کل شرایط منو دکترم میدونست و از بابت دکتر و بیمارستان خیالم راحت بود چون خیلی تعریفشو شنیده بودم بهم تاریخ داد اما خودش رفت سفر و یه روز قبل از تاریخم از سفر میومد خب استرس زیاد داشتم که نکنه تو تایمی که نیس چیزی بشه که مجبور باشم زودتر زایمان کنم دکترم گفت خیالت راحت همون تاریخی که دادم خودم میام و زایمان میکنم با اینکه استرس داشتم اما دکتر تا حدودی آرومم میکرد و کلا دکترم اهل استرس دادن نبود هزینه خود دکتر رو پرداخت کردم و آخرین ویزیت هم پیشش رفتم و یه سونو نوشت برام سونو رو انجام دادم و فهمیدیم که دو هفته رشد جنین عقبه و رشد شکمش صدکش رو پنج بود خب استرسای من بیشتر شد چون دکترم نبودش البته هفتمم کامل بود خلاصه به دکتر پیام دادم گفت صلاح من اینه زایمان کنی فردا با پزشک جایگزینم اسم پزشک جایگزینش هم خیلی شنیده بودم یکم خیالم راحت شد هرطور شد شب رو سر کردیم و شد صبح زایمانم ادامش پارت بعد
مامان 😍دختر نازم💞 مامان 😍دختر نازم💞 ۱۱ ماهگی
تجربه زایمان😍
سلام مامانا
من از اول بچم سفالیک بود و دلمم میخواست طبیعی زایمان کنم
تحت نظر دکتر بهناز افتخارزاده بودم
سه شب یهو تو خواب خیس میشدم که شب سوم رفتم بیمارستان سینا تست امینوشور بدم
که گفتن منفی . از ماما خواستم معاینه لگن واسم انجام بدن که گفتن اصلا لگنت واسه زایمان طبیعی مناسب نیست
و الانم بیمارستان خصوصی بیای مثل سینا باید حتما درداتو بکشی و از آخرش که دیگه طبیعی نشد سزارین میکنن
منم از جائیکه خیلی ترسوام خیلی ترسیدم
همون شب واسع بیمارستان امام حسین با دکترم افتخارزاده نوبت گرفتم تا برم معاینه لگن
)هفته ۳۹ بودم و معاینه لگن نرفته بودم )
صبح رفتم و بهشون نگفتم دیشب بیمارستان بودم
معاینه انجام دادن و گفتن لگنت کوچیکه ممکنه خیلی درد بکشی تا زایمان کنی یا اگرم نشد سزارین میکنن اما باید درداتو ۱ روز بکشی و اینا
اطرافیانم طبیعی زایمان کردن ماما همراه و اپیدورال گفتن داحت بوده نسبت به سزارین چون سابقه هردو مدل داشتن
بعدازظهر رفتم مطب افتخارزاده و گفتم دکتر واسم کاری کن منو خودت سزارین کن
معرفی کردن به دکتر براتیان
گفتن من نمیتونم و حتما باید مشکلی باشه ک بتونم سز کنم با لگن کوچیک سز نمیکنن
خلاصه روز بعد رفتم براتیان و گفتن ۵ زیرمیزی
روز بعدش هم ۷ صبح بیمارستان موسي بن جعفر سز شدم
خانماااااااا خیییییلی خوب بود
یعنی هرررچی بگم کم گفتم
اخلاق هاشون عالی
دوخت بخیه ها عالی
درد نداشتم قابل تحمل بود برای منی ک ترسو بودم خیلی خوب بود
خداروشکر ک دکترم خانوم براتیان بودن خدا خیرشون بده
مامان آلپای خان مامان آلپای خان ۶ ماهگی
داستان زایمان من
الان که پسرم ۱۷, روزه شده حالم یکم بهتره و خواستم براتون بنویسم
من از هفته ۲۱ درگیرم . درگیر دیابت و استرس زایمان . نزدیک هفته ۳۰ که شدم همه چی خوب بود .هفته سی ام که رفتم برای سونو بهم گفتن جنین علی الحساب یکم وزنش زیاده . من حالا خوشحال شدم خیلیا گفتن بخاطر سابقه قند بارداری هست اما من رژیم داشتم و رعایت میکردم . رفتیم تا رسیدم به هفته ۳۶ . میدونستم بخاطر سابقه حمله عصبی و وزن بالای بچه و دیابت بارداری (ماشاالله همه چی داشتم من) قراره سزارین بشم . اصلا قرار بر سزارین بود کمر درد و شکم درد امونم رو بریده بود بخاطر همین ماه آخر بیشتر استراحت کردم تا اینکه هفته ۳۷ که رفتم ویزیت دکترم. بهم گفت که قانون جدید اومده که زایمان اولی ها به هیچ عنوان قرار نیست سزارین بشن باید طبیعی بچه بیارن. من بع دکترم گفتم خانم دکتر من رو قول و قرار و حرف شما حساب کردم. ورزش زیاد نکردم بدنم آماده زایمان طبیعی نیست روحا هم اصلا آمادگی ندارم. گفت برو از دوتا دکتر متخصص اعصاب نامه بیار که فوبیا داری و سابقه حمله عصبی.