۵ پاسخ

گلم اصلا خودت سرزنش نکن یا ناراحتی نکن شاید شما شیر مادر ندادی اما براش شیر خشک گرفتی اونم مثل شیر مادره فرقی نداره اینستا هر چیزی رو بزرگش میکنه

سلام عزیزم خدا بهت سلامتی بده
این فکر نکن والا پسر بزرگه من تا شیر خودم را می‌خورد همیشه مریض بود از شیر گرفتمش خوب شده
خیلی از مادرها اصلا شیر نمیدن به بچه بی دلیل شما که دلیل داشتی برای شیر ندادن الکی خودتو ناراحت نکن

عزیزم چرا خودتو تحقیر میکنی مطمعن باش تو بهترین مادر دنیا هستی و خدا اجر این کارو بهت میده مریض بودی نتونستی بدی شیر دست خودت ک نبوده همه چیز ک ب شیر دادن نیس .غصه نخور لایق مادر شدن داشتی ک خدا بهت بخشیده خداروهم شکر کن بابت وجودش

شیرمادرقدیم خوب بودالان دیگه تغذیه هاهمه هورمونی وبدردنخوره شیرمادرهم بی خاصیت فک کن شیرمادرویتامین A, D نداره ولی شیرخشک داره

اینستا رو ول کن هر روز یچی میگن

سوال های مرتبط

مامان لیمو مامان لیمو ۱ سالگی
چقدر مادر بودن سخته تا میای زایمان و عمل و افسردگی و حس مادر کافی نبودن رو هضم کنی یه چیز جدید پیش میاد که باعث میشه فکر کنی مرحله های قبل اونقدرا هم در قبال این یکی سخت نبوده ها چه الکی ناراحتی کردم
حالا نوبت از شیر گرفتن رسیده
تا حالا نشنیده بودم از شیر گرفتن هم افسردگی میاره شبیه افسرده ها شدم
بازم حس مادر خوب نبودن
چرا از اول اینهمه جون کندم که شیر مادر بدم ـچرا چرا ......
امروز اولین روز ترک شیر دخترم بود
خیلی روز سختی برای جفتمون بود. با گریه هاش جونم میخواد از هم بپاشه
از صبح که بیدار شذ نخوابیده بود متاسفانه با شیر مادر میخوابید
و اما بالاخره ۵دقیقه ای میشه تو بغلم خوابید
و فردا امیدوارم آسون تر از امروز باشه و من آروم تر
باورتون میشه از بغض دارم خفه میشم.میدونم کار بدی نمیکنم میدونم دیگ این شیر بدردش نمیخوره ولی دلم نمیفهمه😐
مامانایی که از شیر مادر بچه هاتونو گرفتید چجوری شیرمو خشک کنم
با دردش چه کنم ؟خالیش کنم؟با دست یا شیر دوش دستی؟یا شیر دوش برقی؟
ببخشید دیگ این وقت شب اینقدر متن ناراحت گذاشتم
مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن من :
فکر نکنم بچه ای وابسته تر از بچه من به شیر مادر بوده باشه
دختر من دو سال تمام شیر خودمو خورد صبح تا شب و شب تا صبح شیر منو میخورد واسه خوابیدن روزش واسه خوابیدن شبش واسه اروم شدنش همیشه و همه جا وسط غذا توی شلوغی توی خلوت وسط سفره توی مهمونی وسط مهمونی همیشه درخواست می می میکرد
طوری که از شیر گرفتنش شده بود کابوس هممون
ولی دلو زدم به دریا و دقیقا فردای تولد دو سالگیش شروع کردم از شیر گرفتن.
و راحت تر از چیزی که فکرشو میکردم گذشت. الان بعد از دو سال دارم لذت بچه داری رو میفهمم. اگه بچتون وابستس نترسید. پا روی احساستون بذارید و ببینید چطور بعدش به غذا میفته چطور بعدش راحت میخوابه راحت بازی میکنه. واقعا مادر تازه نفس میکشه. دو سه روز اول سخت بود ولی بعدش واقعا هر ثانیه به خودم میگم چرا زودتر از شیر نگرفتمش و به خودم و به بچم لطف نکردم
من از روز اول صبح که از خواب بیدار شد تلخک زدم روی سینم اومد سینمو دید که سیاه شده گفتم می می درد و از اون ثانیه دیگه حتی نزدیکمم نیومده حتی حاضر نشده که یکم بخوره ببینه تلخه یا نه