تجربه از شیر گرفتن من :
فکر نکنم بچه ای وابسته تر از بچه من به شیر مادر بوده باشه
دختر من دو سال تمام شیر خودمو خورد صبح تا شب و شب تا صبح شیر منو میخورد واسه خوابیدن روزش واسه خوابیدن شبش واسه اروم شدنش همیشه و همه جا وسط غذا توی شلوغی توی خلوت وسط سفره توی مهمونی وسط مهمونی همیشه درخواست می می میکرد
طوری که از شیر گرفتنش شده بود کابوس هممون
ولی دلو زدم به دریا و دقیقا فردای تولد دو سالگیش شروع کردم از شیر گرفتن.
و راحت تر از چیزی که فکرشو میکردم گذشت. الان بعد از دو سال دارم لذت بچه داری رو میفهمم. اگه بچتون وابستس نترسید. پا روی احساستون بذارید و ببینید چطور بعدش به غذا میفته چطور بعدش راحت میخوابه راحت بازی میکنه. واقعا مادر تازه نفس میکشه. دو سه روز اول سخت بود ولی بعدش واقعا هر ثانیه به خودم میگم چرا زودتر از شیر نگرفتمش و به خودم و به بچم لطف نکردم
من از روز اول صبح که از خواب بیدار شد تلخک زدم روی سینم اومد سینمو دید که سیاه شده گفتم می می درد و از اون ثانیه دیگه حتی نزدیکمم نیومده حتی حاضر نشده که یکم بخوره ببینه تلخه یا نه

۵ پاسخ

ولی چند تا نکته رو حتمااااا رعایت کنید
اول اینکه ما اومدیم شهرستان و پیش کسایی هستیم که هانا خیلی دوسشون داره دائم میره مهمونی یا مهمون میاد یا میبرمش دور دور شهربازی پیش بچه های فامیل
دوم اینکه حتما کلی خوراکی های مورد علاقشو براش بخرید و دائم بهش پیشنهاد بدید از بستنی بوشار دنت و چیزای مقوی مثل موز اجیل و ...
سوم صبر و حوصلوتونو زیاد کنید دو سه روز اول بیقراری دارن ولی طبیعیه. سعی کنید زیاااد بغلش کنید نازش کنید بهش محبت کنید تا حس کنه که قراره محبت شما رو غیر از می می خوردن جور دیگه ای ببینه
چهارم . دلتون نسوزه و دوباره بهش شیر ندید . چند بار هی اومد گفت بزن بالا ببینم می می درد منم سریع تلخک میزدم اونم میدید و میرفت. مبادا دلتون بسوزه و شیر بدید که هر بار سخت تر میشه این چالش قوی باشید❤️

تبریک میگم عزیزم 🌹🌹🌹

منم دخترمو گرفتم بردمش مسافرت با بچها بازی می‌کرد آروم بود الان اومدیم خونه مریض شده و لجبازی میکنه نمیخوابه اذیت میکنه خداکنه خوب شه

دقیقا پسر منم همین طور شد خیلی راحت بود
من بعد واکسن ۱۸ماهگی به همین روش گرفتم
تمام حرفاتو تایید میکنم😁👍🏻

والا دختر من از چهار شنبه سوری چسب زدم و با ماژیک قرمز کردم راحت باهاش کنار اومد تا سه شنبه هفته قبل اومدیم مسافرت شروع کرد به گریه و بد اخلاقی در حد زیاد مخصوصا شبا دیگه همه کلافه شده بودیم ناچار شدم دوباره بهش بدم

سوال های مرتبط

مامان اَمیرحَسَــن💚 مامان اَمیرحَسَــن💚 ۱ سالگی
امروز دهمین روزه که پسرمو از شیر گرفتم..
من با شناختی که از پسرم داشتم روشِ تدریجی‌رو انتخاب کردم
که کمترین آسیب‌رو ببینه و راحت‌تر بپذیره..
اول از شیرِ روز شروع کردم و با کم کردنِ وعده‌های روزش و سرگرم کردن و بازی کردن و خوراکی و غذاهایی که دوست داشت موفق شدم که با گذشت ۲ هفته کامل با شیر روز خداحافظی کنیم و دیگه اصلا در طول روز سراغشو نمیگرفت..
برای شیر شب هم مثلا از هر ۵ باری که بیدار میشد برای شیر من ۲ بارشو بهش شیر میدادم و ما بقی‌رو روی پا تکونش میدادم که نوازشش میکردم تا خوابش میبرد..
رسید به دفعات آخر..
دوتا دونه انار دون کردم و هم خودم هم همسرم بهش سوره یاسین خوندیم و ثواب این ۲سال شیردهی‌رو تقدیم کردم به حضرت رباب س💚
برای آخرین توو بغلم گرفتمش و بهش شیر دادم و کلی نوازشش کردم..
براش دعای خیر کردم و از خدا خواستم این ۲ سال شیری که به پسرم دادم نور و محبت بشه توو وجودت از عشقِ اهل‌بیت ع❤
انار رو بهش دادم و خورد..(
شب اول گریه میکرد و یکمی بیقرار بود ولی از شب بعد انگار فهمیده بود که دیگه باید بدون شیر بخوابه و با کمی قصه و شعر و نوازش خوابش برد تا حالا که دهمین روزه و دیگه سراغشو اصلا نمیگیره و الحمدالله خواب شبش خیلی بهتر شده و راحت میخوابه🙂
این روزا رو به بهترین شکل برای شمایی میخوام که قصد دارید کوچولوتو از شیر بگیرید..
دعا میکنم خدا صبر و حوصله و توانتونو چندین برابر بکنه و با خاطره خوب از این مرحله عبور کنید❤🙂🤗
مامان فاطمه مامان فاطمه ۲ سالگی