تجربه از شیر گرفتن من خیلیییی خوب بود خدایی
نه خودم اذیت شدم نه دخترم با اینکه واااااقعا وابسته به شیر بود من نمیتونستم حتی دراز بکشم حتما نیومد سمتم
پنج شنبه شروع کردم صبح که تو خواب بود بهش شیر دادم بیدار شد صبر زرد زدم چهار پنج بار خورد دید تلخه همش میگفت خوب میشه میخورم 😂
یکم باید سرگرمش کنید فقط
شب موقع خواب گذاشتم رو تاب خوابید راحت بعدش با تاب گذاشتم زمین یکم خوابش عمیق شد آوردمش بیرون رو تشک گذاشتم راحت تا صبح خوابید
در صورتی ک بدون شیر عمرررا می‌خوابید
روز دوم اول صبر زرد زدم اما اومد یکم مکید داشت تلخیشو از بین میبرد که سریع رژ لب۲۴ساعته زدم گفتم اوخ شده
کل این مدتم همش بهش می‌گفتیم آفرین بزرگ شدی دیگه ممه نمی‌خوری
حتی من دیروز براش کیک پختم شمع فوت کرد
شب سوم تو خواب عمیق ک بود گذاشتم یه دل سیر شیر بخوره بهش میگن شیر حسرت هم سینه هام خالی شد هم برای آخرین بار در سیر خورد
خودم اصلا درد نکشیدم و شیر جمع نشد چون ازروز اول دو سه بار با آب سردشستم سینه هامو. بخاطر اون اصلا جمع نشد
واقعا برای من مثل غول بود
خداروشکر نه من اذیت شدم نه دخترم

تصویر
۵ پاسخ

چقدر خوب
ولی دختر من دو شب اول خیلی اذیت شد و گریه کرد دل خودم که خون بود براش الان هم که دو هفته گذشته خیلی خوابش به هم ریخته شبا تا خود صبح نمی‌خوابه و بعدش با گوشی می‌خوابه تا بعد از ظهر کلا از کار و زندگی افتادم
دختر شما شبا چطور می‌خوابه

منم دخترم خوب بود

منم میخوام بردارم بچه اولمو مثل شما با صبر زرد برداشتم یک بار زدم رفت که شیر بخواد 🤣
از اون موقع ۸سال میگذره
این دخترمم همینطوری برمیدارم

منم تقریبا همینطور گرفتم با این تفاوت که دیگه شبا ندادم

من شیر حسرت سه شب دادم بهش توی خواب عمیق

سوال های مرتبط

مامان بهارسادات🥰 مامان بهارسادات🥰 ۲ سالگی
بعد از ۳ روز اومدم تجربه از شیر گرفتن دخترم رو براتون تعریف کنم. قبلش بگم‌که دخترم شدیدا به شیر مادر وابسته بود. حتی موقع خواب زیر سینه باید خواب میرفت ، وسط شب چندین بار واسه شیر بیدار میشد و و اصلا شیرخشک با شیشه نمی خورد.
من از یک هفته قبل از این که کامل شیر رو قطع کنم، در یک هفته کم کم وعده های شیر روز رو کم کردم تا این که کامل شیر روز قطع شد. بعد از یک هفته هم برای قطع شیر شب به سینه صبر زرد زدم و روش چسب برق زدم . وسط روز بهش نشون دادم که برای شب آمادگی ذهنی داشته باشه. سینه رو که دید ترسید و دیگه پیشم نیومد. عصر هم رفتیم بیرون هم این نتونه عصر بخوابه و هم این که حسابی خسته بشه که شب زودتر خوابش ببره. برای خواب هم فقط بغلش کردم و فقط سرش رو سینه م گذاشت و خوابید. تو طول شب هم هر دفعه بیدار شد بهش آب دادم و بغلش کردم . اگه اهل معنویات هستید یه سری دستورات از نظر اسلامی هست که روایت شده رعایت کنن و من برای این که خیلی نگران از شیر گرفتنش بودم اونا رو هم رعایت کردم . اگه دوست داشتید می تونم براتون بفرستم
فکر از شیر گرفتنش مثل غول شده بود برام که خدا رو شکر خیلی راحت پشت سر گذاشتم
مامان هانا مامان هانا ۲ سالگی
تجربه از شیر گرفتن من :
فکر نکنم بچه ای وابسته تر از بچه من به شیر مادر بوده باشه
دختر من دو سال تمام شیر خودمو خورد صبح تا شب و شب تا صبح شیر منو میخورد واسه خوابیدن روزش واسه خوابیدن شبش واسه اروم شدنش همیشه و همه جا وسط غذا توی شلوغی توی خلوت وسط سفره توی مهمونی وسط مهمونی همیشه درخواست می می میکرد
طوری که از شیر گرفتنش شده بود کابوس هممون
ولی دلو زدم به دریا و دقیقا فردای تولد دو سالگیش شروع کردم از شیر گرفتن.
و راحت تر از چیزی که فکرشو میکردم گذشت. الان بعد از دو سال دارم لذت بچه داری رو میفهمم. اگه بچتون وابستس نترسید. پا روی احساستون بذارید و ببینید چطور بعدش به غذا میفته چطور بعدش راحت میخوابه راحت بازی میکنه. واقعا مادر تازه نفس میکشه. دو سه روز اول سخت بود ولی بعدش واقعا هر ثانیه به خودم میگم چرا زودتر از شیر نگرفتمش و به خودم و به بچم لطف نکردم
من از روز اول صبح که از خواب بیدار شد تلخک زدم روی سینم اومد سینمو دید که سیاه شده گفتم می می درد و از اون ثانیه دیگه حتی نزدیکمم نیومده حتی حاضر نشده که یکم بخوره ببینه تلخه یا نه
مامان مهراد مامان مهراد ۲ سالگی
سلام مامان جونیا خوبین گل هاتون خوبن؟
میخواستم از تجربه از شیر گرفتن مهراد براتون بگم اصلا فک نمی‌کردم انقد آسون و راحت باشه، با مشورت دکترش شیر تدریجی قطع کردم چون به شدت وابسته بود اینطوری که چند روز اول ساعت ۱۰ تا ۱۲ ظهر به هیچ وجه بهش شیر ندادم بعدش کردم ۱۰ تا ۱۲ و ۴ تا ۶ تا چند روز تا میومد سرگرمش میکردم به شدت شیر شب وابسته بود گذاشتم بخوره اصلا سختگیری نکردم بعد چند وقت دیدم واسه شیر شب بیدار نمیشه تا دمه صبح ولی از صبح تا بیدار شدنش خیلی می‌گفت بده، بعد دیدم الان بهترین فرصت که شب بیدار نمیشه روز هم به تدریج کم شده از داروخانه تلخک گرفتم یه بار زدم تا اومد بخوره دید اون مزه رو دیگه نمیده رفت دوباره یه ساعت بعد دید ای بابا اون ممه رو لولو برده همین و تمام فقط روز بعدش صبح طبق عادت بیدار شد براش یه شعر خوندم خوابید هیچی هم بهش ندادم که خواب از سرش بپره، یه مامانی چند وقت پیش بهم گفت صبر کن اصرار به گرفتن نکن به وقتش میفهمی خودش دیگه میل نداره و همین شد به زور ازش نگرفتم. امیدوارم همه مامانایی که تو این مرحله هستن به راحتی و آرامش بگذرونن
ترک شیر مادر 25 ماه و ۲ روز
مامان صدرا مامان صدرا ۲ سالگی
سلام خانما گل
تجربه من از شیر گرفتن صدرا پسرم❤️🫠
روز ۱۸ آبان یکشنبه
من یه روز صبح از خواب بیدار شدم نیت کردم اونروز پسرمو ببرم حرم از شیر بگیرمش یه دونه انار هم با خودم بردم و همینطور صبرزرد صبح ساعت ۱۰ نیم بود رسیدم حرم با گل پسری اونجا رفتیم رواق داراحجه نشستیم من سوره یاسین رو خوندم به انار فوت کردم دادم هم انار پسرم بخوره هم خودم خوردم همونجا قشنگ از هر دو سینه ام بهش شیر دادم حسابی بعد رفتیم زیارت و دیگه برگشتیم خونه اصلا تو اتوبوس هیچ اسمی از شیر نبرد بعد رسیدیم خونه گفت مامان شیر میخوام چون خوابش گرفته بود منم سریع صبر زردی که تو سرویس بهداشتی حرم رفتم زدم به سینه ام نشونش دادم گفتم نگاه تلخ شده اه شده بعد حالت اینکه اوق بزنه میگف اه اه برو برام به به بیار گشنمه منم سریع کباب سفارش دادم چون نرسیدم ناهار بزارم اون روز کامل برنج کباب خورد و خودش کنارم خوابید بدون اینکه رو پام بخوابه فقط تجربه من میگه هیچ ترسی نداره از شیر گرفتن و اینکه خود بچه فهمیده شده با قضیه کنار میاد اصلا بی قراری نکرد و ب بعد هم کلا فراموش شد فقط تنها راه از شیر گرفتن اول توکل به خدا و بعد از امام رضا بخوای خیلی واقعا مثل معجزه بود کمکم کرد ❤️ و هم اینکه بچه رو بشدت خسته اش کنی تا راحت بخوابه و بهانه شیر نگیره بچه ای که باهاش بازی کنی وقت بزاری براش نه اینکه با شیر دادن سرشو گرم کنیم ان شاالله همتون راحت بگیرید🥹👶