دلم‌ب پستونک خوردنای زینب ب حدی تنگ شده که بغضم‌میکنم بهش فک‌میکنم 🥲❤
پنجمین روز از پستونک گرفتنش🙂

از پستونک گرفتن دختر من اصلا با خواست قبلی نبود ما رفته قم بودیم و رفتیم حرم بعد من داشتم عکسای ۹ماهگیه زینب جانو میگرفتم ولی چون خیلی اذیت میکرد پستونک داده بودم بهش که ساکت بشینه من ۴تا دونه عکس بگیرم
موقع اومدن خواستم پستونک بذارم تو کیفم هرچقد گشتم درشو پیدا نکردم
دیگ من استرس گرفتم که چحوری زینب بدون پستونک نگهداریم سریع زدیم بیرون و رفتم اولین سیسمونی فروشی که یه پستونک بخرم گفت نداریم
دیگ اومدیم تو ماشین و غذاشو دادم خوابید گفتم بذار ببینم میتونم امشب بدون پستونک نگهش دارم فردا که برمیگردیم اراک تو خونه در پستونک داره براش میذارم
دیگ هی روزا گذاشت و دیدم ن انقدم سخت نبود
حس میکنم اگ بیشتر میگذشت گرفتنش سخت میشد ولی دلم خیییییییلی تنگ شده یبار دیگ پستونک بخوره🥲

خیلیم عالی اگه برای خوابیدن اذیتت نمیکنه دیگه نده

دختر من تا۴ ماه خورد بعدش خودش دیگه پس زد پستونکو
خداروشکر میکنم وگرن هرچی بیشتر میگذشت بیشتر وابسته میشد

خب فیلماش رو نگاه کن 😍

خب بهش بده معلومه هر وقت بخواهی بگیری اذییت نمی کنه

مسیحا از 6ماه دیگه نگرفت شیشه رو هم فکر نکنم الان بگیره چون خودش بعد 6 ترک کرد😉

و منی ک هر کار کردم زینبم پستونک بگیره و نگرفت 😭🥲🥲الان برای خوابش یکسسره باید زیر سینه باشه تا بخوابه پستونک خیلی خوبه بخدا کاش دختر من میگرفت🤕