۶ پاسخ

فقط سون یکم درد داره اونم سریع بی حس میکنند بعدش شیاف میزارند خودتم شیاف ببر هر چند ساعت بزار درد متوجه نمیشی چون اونا کم میزارند بعدش درد میگیره

صبح بستری میکنن اصلا هم استرس نگیر چون واقعا هیچی متوجه نمیشی فقط بعدش که میگن راه برو یکم درد داری که اونم قابل تحمله من حتی پمپ درد هم نداشتم با شیاف دردم کنترل میشد

برا من دکترم پارتی بازی کرد صبح رفتم بستریم کردن
درد های بعدش سز هم با پمپ درد حل میشه
قسمت دلتنگی و دوری کمی سخته که آن شاالله اونم میگذره

سلام‌عزیزم‌مگه‌تا حالا زایمان نداشتی؟ استرست واسه جیه؟ هرچقدر بیشتر بهش فکر کنی بدتره ها، هی فیریکی‌میزنی‌روش حالت بد میشه ، سوند‌که‌درد‌نداره فقط خودتو باید شل کنی ول بده یه ثانیه تموم‌میشه بعدم‌که صبحش باید بری عزیزم قبلش نگه نمیدارن بعدم‌که عمل میشی و تموم ظهر هم پسرت و میبینی ولی زمانی که برای اولین بار خواستی ببند شی از جات باید باید باید همسرت کنارت باشه به پرستارت بکو همسرم باید‌کمک کنه هم از لحاظ روحی‌کمک شدیدی میشه بهت هم جسمی مردا قوی ترن بهتر میتونن بلندت کنن اون بلند شدنه به مظرم‌وحشتناکترین‌تایم‌سزارینه قبلشم‌که خی جای بخیتو‌فشار میدن ببینن خون‌میاد یا نه اونم بده ولی تموم‌ میشه زود

سوند نه دردنداره یه سوزش خفیفه ..میگن بی حسی خوب نیست عزیزم بازم مشورت کن ..الهییی باسلامتی بریو بیای دعاکن منو دونفسه ای 🥹بچه ت جاش امنه گلم نگران اون نباش ..صبح زود بستریت میکنن منوک‌گفتن ۷ بیمارستان باش

نترس. خدا. بزرگه

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
مادرایی ک‌میخان زایمان کنن من تجربه طبیعی و سزارین دارم بنظرم کسی بتونه طبیعی زایمان کنه خیلی خیلی بهتره رو دخترم یازده سال پیش تصمیم گرفتم طبیعی زایمان کنم و 13ساعت درد کشیدم ولی فردای اون روز من برا آزمایش پسرم تو بیمارستان بودم‌جوری ک نگهبان یهم گفت تو همونی ک دیروز اومدی زایمان کنی گفتم بله گفت ماشالله چ زود سرپا شدی ولی چون بخاطر پرسنل و پرستار و دکتر بداخلاقم و خودمم لجبازی کردم همکاری نکردم زایمان سختی داشتم و تصمیم گرفتم دومی رو سزارین کنم ک تا اتاق عمل خوب بود تا بی حس بود زخمام میگفتم میخندیدم همچین ک از بی حسی درواومدم من بودم و زخم حتی دستشویی هم باید دستمو میگرفتن دکترم نگفت بخاطر بی حسی از کمر بعد عمل تا چند ساعت حرف نزن منم چقد حرف زدم ی هفته تمام یک سردردی گرفتم ک فقط میگفتم گه خوردم بردنم دکتر ب دکتر میگفتم ی آمپول بزنید تا بمیرم زجر نکشم ببین ن این سردرد ک عادی میگیریم ن مغزم داشت کنده میشد زخم از ی طرف بیست روز تمام خوابیدم بنظر من هیچی مثل طبیعی نمیشه درد میکشی ولی بعدش راحتی ن
مامان ماهلین و پرتقال مامان ماهلین و پرتقال ۱ سالگی
#درد و دل 💔😢
خدایا خودت بهم صبر و توان بده
۶ روزه اومدم بیمارستان پیش پدر شوهرم میمونم تو این ۶ روز شاید ۲۴ ساعت بیشتر نخوابیدم
دخترم هم پیش همسرم میمونه همش باید در گردش باشم برم بهش شیر بدم و بیام دیگه پاهام درد میکنه
بعد پدر شوهر گرام وقتی میرم پیش دخترم و برمیگردم اخم کرده انگار گناه کبیره کردم
پنج تا دختر داره یه روز نیومدن پیشش بمونن
همش میگه بگو پرستار بیاد فلان کنه بعد میرم میگم بیان یه دقیقه دیر کنه فکر میکنه نمیگم بهشون باز میگه برو بگو خدا شاهده دیگه خجالت میکشم بگم
هی میگه اینجام رپ ماساژ بده اونجام ماساژ بده انقدر ماساژ دادم دستم بی حس میشه
از درد هلاک شدم
چرا اخه بعضیا اینطورین دستت رو بکنی تو عسل بکنی تو حلقشون باز گاز میگیرن
دلم برا دخترم میسوزه وقتی از همرا سرا میرم ولش میکنم خودش رو هلاک میکنه🥺💔
تو رو خدا برام دعا کنید خدا بهم توان بده احساس میکنم پاها و کمرم داره فلج میشه و استخون هام پودر
شوهرم هم ماشالله بی درک فقط خستگی خودش خستگیه احساس میکنه من اونجا راحت نشستم پیش باباش خودش داره بچه داری میکنه
تا میخوام بشینم لگن میخواد تا میخوام بشینم گرسنه یا تشنه اس یا جایش درد میکنه