دختر من پیش مادرشوهرم مونده بود من تازه دو روز بستری شدم یکم بستری شدم ولی بچم پایین نمیومد دوم به دنیا اومد سوم اومدم خونه وقتی رسیدم خونخ دخترم بغلم نمیومد گریه میکرد کوچیکه رو دادم به بابام بزرگه رو به زور بغل کردم دوتایی گریه کردیم فکر میکرد رفتم ددر نبردمش هعی چه روزایی بود یادم می افته گریم میگیره الان کوچیکه یکسال و هشت ماهشه من هنوزم یادم می افته گریم میگیره بعدشم با دوتا بچه تنها شدم خواهرشوهرم مریض شد منتقل کرد به دخترم مادرشوهرم رفت مادرمم که فوت شده من موندم دوتا بچه یکسال و نیمه مریض بچه تازع به دنیا اومده کولیکی رفلاکسی هعی خاطراتم زنده کردی
من پسرموپیش مامانم گذاشتم یه شبم نگهم داشتن،اول اینکه خودم داشتم براپسرم دیونه میشدم ودوم اینکه پسرم ازاون موقعه بدون من دستشویی هم نمیره تا ازجلوچشش میرم اون ورشروع میکنه به گریه کردن ودادزدن،الان با دوتاشون دارم دیونه میشم
من میخام خونه مادر شوهرم بزارم شب هم باباش پیشش میمونه باباش تا صبح راحت میخابه تابحال شب پیش باباش تنها بوده
اگه اتاق خصوصی بگیری میتونه بچتم پیشت باشه البته من دخترم ۶ ساله بود
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.