بچه منم تو بغل مامانم و باباش یا خواهرم اروم بود
چون من استرس داشتم و خستم بود انگار بچه حس میکرد برای همسن تو بغلم اروم نمیگرفت
وقتایی ک خواب کافی داشتم و حالم کاملا خوب بود نه درد داشتم نه چیزی بچم راحت تو بغلم شیر میخورد میخوابید
ناراحت نباش عزیزم طبیعیه این چیزا پیش میاد غصه نخور به بچه منتقل میشه واقعا سعی کن وقتی بچه پیش مادر شوهرت هست تو بخوابی کامل اروم باشه بدون هیچ فکر منفی بغلش کن شیر بده بهش
بچه حال مادرو میفهمه .سعی کن اروم باشی وپرانرژی بچه ازت حس خوب بگیره .
نزن این حرفو عزیزم بچه جز مادرش ب هیج اغوشی نیاز نداره
حتما مادرشوهرت قلق بغل کردن بچرو بلده اروم گرفته
به هیچ وجه نزار هرکی اومد به بچت برسه از الان حریم نزاری نمیتونن دیگه
من تا وقتی مامانم پیشم بود، همه میگفتن بچه مامانه واقعیشو پیدا کرد، یکسره با مامانم جور بود
بعد یه مدت به همه گفتم برن میخام خودم نگهش دارم. خیلی سخته ولی الان کاملا منو میشناسه
نزار دیگه کمکتم کنن ، بگو خودم میتونم خیلی ممنون.. بجاو دست کسی نده کم کم اختیارشو از دست میدی
از ۳،۴ ماه به بعدم دیگه کم کم با بقیه غریبی میکنه
بخاطر اینکه ناارومب و استرس داری بچت تو بغلت اروم نمیشه
قضیه شیر خشک رو ول کن دختر
نزن این حرفو عزیزدلم
فعلا نوزاده
انقد ب خودت وابسته بشه
بعدشم چ اشکالی داره شیر خشکی شده
وقتی موقع شیر خوردنشه خودت بش شیر بده نذار کسی شیشه بذاره تو دهنش
عزیزم الان تازه زایمان کردی حساسی، ببین مادر شوهرتم بخاطر کمک به شما اونجاست، چون تجربش بیشتر هست بچه رو خوب تو بغلش میگیره و بچه آروم میشه، مادر شوهرتم نهایت چند ماه بهت کمک میکنه بعدش خودتی و بچه، الان جای فکرای منفی از کمکش استفاده و استراحت کن زودتر خوب شی عزیزم، ببین من خودم یه دختر ۱۳ساله دارم وقتی بچم دنیا اومده بود تا گریه میکرد مامان سریع بغلش میکرد، منم وقتی میدیدم مامانم استرس داره اکی بودم، حتی یه شب دخترم بیمارستان بستری شد مامانم بیمارستان موند شب، من دیدم مونده گفتم اون پیش بچه بمونه من رفتم پایین بیمارستان نشستم، بعدا که دخترم بزرگتر شد باهمه ارتباط میگرفت همه دوسش داشتن، ولی خواهرم که زایمان کرده بود نمیزاشت کسی از کنار بچش رد شه، الان که دخترش ۳سالش شده پشیمونه، چون دخترش همش میخواد همه کارهاشو بامامانش انجام بده، زیاد اجتماعی نیست
تو هم سعی کن از شرایطی که توشی بهترین استفادرو بکنی
نگران نباش عزیزم توام کم کم یاد میگیری
بخیه
خودت زودتر جمع کن امور بچت و خودت دست بگیر از همه بابت بودنشون تشکر کن و بگو میخوای ازین لحظه به بعد فقط خودت کاراشو بیشتر انجام بدی مخصوصا شیر دادن بدون لباس بغلش کن تماس پوستی داشته باشید تو بغلت ماساژ بده ازین فکرام نکن تو تنها نقطه امن اون کوچولویی اینو مطمئن باش
عزیزم خیلی مهمه که زمانی که بغلش میکنی بدون استرس باشی اصلا خودت اذیت نکن وقتی میاد بغلت چون دل نگران و استرس داری نی نی ام اینو میفهمه اما مادر شوهرت چون ریلکس تره بفلش میکنه اون ارامشش اونو اروم میکنه پس به خودت سخت نگیر اصلا سعی کن ارامشت حفظ کنی
سلام حانومی غصه نخور درست میشه
بچه که فقط برای شیر خوردن که مادر نمیخواد
اون خیلی کوچولو هسته کم کم که باهاش بمونی ،قربون صدقش بری میبینی جز تو تکیه گاهی نداره
بعدشم هر کار بکنی بچه بهت وابسته میشه چه با شیر خشک چه با شیر خودت
آخه این چ حرفیه
بچه ۱۹ روزه سینه هر کی هم بدی دهنش میخوره
چ برسه شیشه شیر ...
یکم دیگه بزرگ بشه این جریانا تموم میشه نگران نباش
عزیزم حست طبیعیه چون تازه زایمان کردی دیگه باید 1ماهتو طی کنی هرمونات درست بشن ،خودتم از نظررفکری خب خسته ای 9ماه بچه نگه داشتی توشکمت،نگران نباش در کوشش زمزمه کن اروم باصدای کم روزانه نوازشش کن ماساژش بده ،حالا اگرن کسی میاد شیر بده عیب نداره تو استراحت کن
ببین عزیزم نوزاد قشنگ استرس مادرو میفهمه و باعث گریه اش میشه.من دقیقا برای پسر اولم بقدری استرس داشتم هربار زیر سینم داد میزد شیرمو نمیخورد و باعث شد شیرخشکی بشه و اصلا بغلم آروم نمیشد همش گریع و داد زدن.
ولی نگران نباش تهش بچه خودتو و برات عشق میکنه فقط ب ارامشت برس کم کم توام یاد میگیری چطوری ارومش کنی
عزییییزم این چه حرفیه که میزنی؟!
خب کاملا طبیعیه که روزای اول، مادر خسته ست، بی رمقه، قلق بچه داری دستش نیومده، بذار یه کم بچه بزرگ شه آرزو میکنی که ای کاش ده دقیقه پیش یکی آروم میموند تا تو به کارات برسی، خواهر منم زایمان کرده بود روزای اول بچه بغل من آروم بود ولی بغل مامانش گریه میکرد، الان یه سالشه، خواهرم هر جا میره میدوعه دنبالش، حتی وقتی مامانش بخواد یه سرویس بره بچه ش میره پشت در سرویس میشینه تا مامانش بیاد بیرون😁 بغل هیشکی هم نمیره
میدونی چرا تو بغلت اروم نیست
چون اون حس نزدیک شدن اون صمیمیت نرسیدی و بعدشم نگرانی همش بچه اینارو میفهمه
مادرشوهرت چون استرس نداره تو بغلش اروم یواش یواش درست میشه بچه منم روزای اول بغل من بیقرار بود بغل مامانم و شوهرم اروم بود
منم حالم مثل تو بود
عزیزم اینم بگم بدونی بچه تا ۴ماهگی دلدرد داره
و وقتی ک گریه میکنه و دلش درد میکنه بغل مادرش بیشتر اذیت میشع چون مامانش بوی شیرو میده و بیشتر دردش میگیره
بهتره بغل هر کسی دیگ جز مادرش باشه اونموقع
اینو من میگم دکترا میگن
آخ آخ درست مث من ، گریه شبانه بچه ها فقط بخاطر کولیکه، دل درد دارن ، پسر منم همینطوری بود شریت گرایپ میکسچر فقط آرومش میکرد
مادرشوهر منم فقط میگف شیشه بده حسابی دعوام شد باهاش
شیزخودمو ب زورم ک شده میدم میدونم سیرش نمیکنه اما میدم کنارش هم شیرخشک میدم
اما اون شربت رو حتما بهش بده آرومش میکنه اندازه نصف قطره چکان
نه عزيزم اينا تلقينه به خودت ميكني، همه جملات بالارو مثبتش كن و فعلش رو تغيير بده و روي كاغذ مثبتش رو بنويس ميبيني كه چقدر هم بهت نياز داره، شايد به اين چيزا فكر كردي استرس گرفتي و اضطرابت به بچه منتقل شده يا به شير و باعث اين مسايل شده، بچه اي كه ٩ ماه با تو بوده بوي تو هم براش ارامش بخشه و تو تنها كسي هستي كه اول از همه بهش نياز داره، اينا رو با ايمان براي خودت تكرار كن و بگو فقط منم كه ميتونم آرومش كنم، حتما نتيجه اش رو ميبيني
سلام عزیزم اون هنوز کوچیکه هیچ وقت این فکرا رو نکن مگه میشه مادرشو دوست نداشته باشه زیاد بهش فکر نکن که باعث افسردگی بعداز زایمان میشی همیشه به خودت امیدوار باش انشا الله درست میشه
الان خسته ای اینا همه فکر و خیالات توعه که دوست نداره نذار کسی بهش شیر بده که توهم حس بدی پیدا کنی بگو خودم میدم شیرشو
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.