بچه ها مادیشب بادوستامون بیرون بودیم.امروز به مادرشوهرم گفتم با یکی ازدوستامون بودیم.ولی دخترم بعدش گفت رفتبم پیش داملا.😩
من نمیخواستم اونا بفهمن با اون دوستشم بودیم ولی دخترم لو داد منم اصلا حرفی نزدم پاشدم اومدم خونم خیلی حالم بد شد.فهمیدن دروغ گفتم یه جوری شدم😫😫🥲🤦🏻

۳ پاسخ

دروغ نگفتی گفتی یکی ازدوستا
مادرشوهرتم درک میکنه که نمبخواستی بگی

داملا اسمشه؟

🤣🤦🏻‍♀️عیب نداره بچها همینن دگ

مقالات مرتبط

توضیح بچه دار شدن برای کودکان
توضیح بچه دار شدن برای کودکان
درمان خانگی بوی بد دهان کودکان
علت بوی بد دهان کودک و راه درمان آن
چگونه کودک را از پوشک بگیریم
چگونه کودک را از پوشک بگیریم ؟+ فرآیند سه روزه
رفتار با کودک حساس
رفتار با کودک حساس و زود رنج | راهکارهای تربیتی کودک حساس

سوال های مرتبط

مامان پنبه 😍 مامان پنبه 😍 ۳ سالگی
#یکی از خاطره های خیلی قشنگ زندگیم این بود
با شوهرم دوست بودیم تقریبا ۹سال پیش
رفته بودیم بیرون چشمم خورد ب یه جوراب بچگونه گفتم بریم بگیرمش
رفتیم شوهرم این شورت با یه دستکش برداشت
گفت نگهددار برای دخترم و من چقد خندیدم ک تعیین جنسیت هم کرده و مطمنه ک دختر میشه بچمون در آینده🥲😂

دیروز اینو بی هوا بین وسایلای قدیمی دیدم پوشوندمش

چقد کیف کردیم از بودنش 😉😍😘❤️

هوای جوجه هاتون رو داشته باشین ❤️🌺
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان سانای مامان سانای ۲ سالگی
رفته بودیم بیرون توی عالی قاپو، و چهارراه چای میدادن، دخترمم شکلات میخلست براش نخریدم از ترس کثیف شدن کاپشنش، بعد ی خانوم ی کیک اورد به دخترم داد منم نصفش کردم با ی بچه
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان نفس تهران مامان نفس تهران ۳ سالگی
سلام خانوما
شوهرم میخواست بره بیرون خرید منم گفتم دخترم با خودش ببره بیچاره بچه همش خونه است اونم گفت نه اذیت می‌کنه نمیبرمش منم چیزی نگفتم ولی دخترم که حرف منو شنیده بود گیر داد به باشه که منم میام
شوهرم عصبانی شد داد زد سر من که تقصیر توئه الان منو اونجا اسیر می‌کنه می‌خوام صف نون پایین این میخواد بره اینور اونور چرا تو مخ من میری
گفتم خب نبرش تو برو گفت وقتی اینجوری گفتی این الان ول نمیکنه که ببر حاضرش کن ببرمش
با کلی داد و دعوا با من برد دخترمو
الان من موندم چرا باید اینجوری میکرد
بچه ٧ روزه هفته با منه حالا ١ ساعت ببرتش خرید چی میشه
الآنم بیاد میخواد تا شب قیافه بگیره
انقدر همه مسئولیت بچه همیشه با من بوده و هیچ وقت نگهش نداشته میخواد نگهش داره انگار جونش بالا میاد
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان نورا مامان نورا ۳ سالگی
سلام روزتون بخیر.دیروز یه اتفاقایی برام افتاد خیلی حالم گرفته س
من چون میدونم دخترم شب بیرون بودن رو دوس نداره بد خلق میشه تو اتوبوس و مترو هم طبق تجربه میدونم از شلوغی کلافه میشه خیلی کقته سوار نشده بودم،دیروز مجبوری بابت کاری بیرون بودم و چون شلوغ بود سوار اتوبوس شدم 😔دخترم شیطونی میکرد میخندید اولش همه تقریبا چپ چپ نگامون کردن ،یهو یه زنه برگشت گفت صداشو ببر دیگه 😪منم سریع از جمعیت رد شدم و پیاده شدم بقیه راهو با مصیبت اسنپ گرفتم شلوغ بود،اون لحظه فقط عذرخواهی کردم ولی الان خیلی حالم گرفته س کاش سوار نمیشدم کسی به دخترم و خودم توهین نکنه،😪 من هنیشه محترمانه با دخترم برخورد میکنم دیروز همش بهش تشر زدم که ساکت بشه،اونم گیج شده بود که چرا بابت خندیدنش عصبانیم .
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان سیاوش و سامین مامان سیاوش و سامین ۳ سالگی
بعد از دو هفته و با هماهنگی قبلی به مدت دو ساعت رفتم خونه مادرم که حالم عوض شه تازه نشسته بودم دیدم بخاریشون روشنه گفتم خاموش کنم ؟گفت نه شاید بابات سردش بشه میدونم من مفصرم ولی یهو دیدم سامین(۱۱ ماهشه)
جیغ میکشه دبدم پوست سرانگشتاش کف دستش..یکم صورتش قرمز شده بدون اغراق ۴۰ دقیقه جیغ کشید میخواستن خمیر دندون بزنن گفتم نه ارد بهتره‌.بگذریم جالبه میگفتن خود بچه مقصره چرا ایتهمه جا رفته پیش بخلری منم از عصباتیت گفتم ببخشید حق با شماست اون نباید میرفت مامانم هم با خونسردی کامل میگه چیزی نیست دست بزن خودت به بخاری میگم پوست دست بجه حساسه.‌‌من خونم با مادرم ۳ تا کوچه فاصله داره دوستانم در جزیانن خیلی مشکلات دارم که خسته شدم از گفتنش ..ولی خانوادم خیلی بی مهرن..راستی ۵ ماهه پیش هم همین اتفاق همین جا برای سیاوش افتادا بود.‌طفلی داشت به پیلوت بخاری دست میزد مامانم به بابام گفت بخاری رو زیاد کنه سیاوش دست نزنه ولی طفلی دست زد..
مشاهده ۱۸ پاسخ دیگر
مامان فاطمه زهرا مامان فاطمه زهرا ۳ سالگی
سلام دیشب دخترم لباساشو درآورد با تاپ و شورت بود زنداداشم گفت این با لباس شبیه آدمه لباس خوب نشونش میده بدون لباس خیلی ضعیفه.
خیلی ناراحت شدم .چیکار کنم غذا نمیخوره دیگه.دختر اون یکی داداشم خیلی تپله دختر من نسبت به اون ضعیفه وگرنه خوبه
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان جوجو مامان جوجو ۳ سالگی
دستش درد نکنه دیشب پسرمو نگه داشت مادر شوهر رفتم امروز بیارم یه قابلمه کوچولو برا پسرم غذا درست کرده بود پسرم نمیمومد بریم خونه اومدم گولش بزنم گفتم بریم خونه غذامون بخوریم یه دفعه مادرشوهرم گفت چی چی برا بچه درست کردم هیچکس نخوره دست نزن نخوری ها برا بچه درست کردم انقد ناراحت شدم من ک نمی‌خورم سهم بچمو ولی حرکتش قشنگ نبود اینجور باحالت بد گفت
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان آرمین. اروین مامان آرمین. اروین ۲ سالگی
مامانا چند شب پیش رفتیم مهمونی خودمو شوهرم بچه هامو نبردم بعد زمانی که جدا شدم ازش نفهمید بعدش فهمید خیلی خیلی گریه کرد جوری که کفشو آورده بود مانتو مامانمو میکشید که ببرتش بیرون و.... تا 20 دقیقه گریه می‌کرده پشت سرم و بعد مامانم گفت یا اصلا نرو یا بچه هاتو ببر با خودت ؟
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان الینا👧🏻💓 مامان الینا👧🏻💓 ۲ سالگی
مامانی که بچه هاشون کم وزن
من یه قوطی گین آپ ییه قوطی ام گین چایلد دادم دخترم ۱ کیلو اضافه کرد تقریبا فرقی با هم ندارن فقط گین چایلد یکم خوشمزه تر
هر کدومو با ۲۰ روز فاصله دادم و این که همیشگی نباید داد
من خیلی درگیر لاغری دخترم بودم گفتم به عنوان یه تجربه بهتون بگم از خودمم ندادم دکتر غدد اطفال بردم دخترمو گفت بهش بده حتما
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان سامیار مامان سامیار ۲ سالگی
فک میکنم هیچ بچه ای به اندازه ای بچه من بد نیس،پریشب بله برون خواهر شوهرم بود دیشب عقدش بود دو شب مهمونی بودیم هلاکم کرد،اصلا یه لحظه نمیشینه مجبور بودم گوشیمو بدم فیلم ببینه ولش میکردم بدو بدو میکرد تو جمعیت بچه هارد میزد مجبور بودم گوشی بدم،آخرشم اینقدر گریه کرد زودتر از همه اومدم خونه خودمم گریه م گرفته بود مادرشوهرم گفت ببرش اذیتت میکنه،هر جا دعوت میشیم بخدا تو غصه پیشم قبلا خیلی خوب بود یکی دوماهه این رفتار هارو میکنه لجبازی شدید منو میزنه با بچه ها هم بد شده موندم ببرمش مشاوره یا نه
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان مانیا مامان مانیا ۳ سالگی
سلام مامانا من بخاطر شرایط کار خودم و همسرم میشه گفت تقریبن پیش مامانم زندگی می‌کنیم حدودن دو ماه پیش همسرم یکدونه داداشش از دست داد برای تسلی مادر شوهرم و سرگرمیش دخترمو عصرا میزارم پیش مادرشوهرم چند وقته حس میکنم دخترم لجباز شده الکی بهونه میاره صبحانه اصلن نمیخوره حرفا بد میزنه مخصوصن دست به زن پیدا کرده الکی بچه ها و حتی خودمونو نیشگون میگیره گاز میگیره بنظرتون چیکار کنم من اصلن دلم نمیخاداین روند ادامه داشته باشه هرچند ک مادرشوهرم میگه تو خیلی به پر پا بچه میپیچی بچه بایدازاد باشه ولی منم دلایل خودمو دارم دلم نمیخاد دخترم به کسی زور بگه منعش میکنم خوب بد بهش یاد میدم اجازه گرفتن و احترام گذاشتن دارم بهش یاد میدم ولی خانواده شوهرم میگن الان زود بنظرتون کار من اشتباه یا مادر شوهرم ک دخترمو آزاد گذاشته
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان مامانی مامان مامانی ۳ سالگی
از دست شوهرم دیگه عاصی شدم خیلی بد موقع درخواست میکنه بچه ۷ساله‌و یه سه سال دارم بعد از ظهر میاد میگه بریم حموم باهم هرچی میگم الان نمیشه بچه ها میفهمن همینش هم خوب نیست بفهمن باهم رفتیم حموم میره میگه مامان بیاد کمر منو لیف بزنه اومدم برم دخترم دنبالم اومد الان خیس میشی گفتم نه مامانم نمیرم
بعد شوهرم قهر کرده
شب بهش میگم الان که خوابن میشه اون قهر کرده میگه میخوام‌تلافی بکنم
دلم میخواد لجبازی بکنم
مسخره
اینجا مشاور داره بتونیم مشکلاتمون رو باهاش درمیون بذاریم؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان النا مامان النا ۳ سالگی
مامانا خیلی اعصابم خرده الان، من امشب رفتم خونه دوستم ولی دخترم یه جوری رفتار کرد که زهرمارم شد، توروخدا بیاین بگین چجوری دخترمو اجتماعی کنم دخترم خیلی زبون داره هوش کلامیش عالیه، ولی فقط با خانواده های خودمون اینجوریه یه غریبه میبینه استرس میگیره لال میشه اصن یه وضعی امشب دیگه به حدی رسید که گریه ش بند نمیومد سر شام اسنپ گرفتم اومدم خونه، همینجوری مونده بودم چرا اینجوری میکنه، اون بچه ش کوچیکتره بعد دختر من از اون میترسید هیچ،از دختر بزرگش و خود دوستمم میترسید خیلی اعصابم خرده، الان دوستم پیش خودش چقدر بهم بخنده😔😔
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان فندق مامان فندق ۳ سالگی
نشخوار فکری دارم.داره میخورتم تومهمونیم.
بچه اینجازیاده اسباب بازی دادن به هرکدوم یکیشون اومد از دست دخترم گرفت دخترمم هی میگفت میخام منم بهش گفتم تو براخودتو داری این برادخترمنه .اینم برگشت گفت نمیخوام بروخونتون .
منم خندیدم گفتم من چرابرم خودت بروخونتون.
همینجوری جواب دادم بدون منظور یاعصبانت یاچیزی.
بنظرتون بدبود؟یانرماله؟
دخترمم نمیتونه بگیره یاکاری بکنه فقط بغضی میشه میاد پیشم ولی بچه اونا ‌کلا خودخواهه میپره به بچها وسیله هاشونو میگیره و بی ادبی میکنه.
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان ریحانه مامان ریحانه ۳ سالگی
سلام مامان های عزیز من دارم دخترم رو از پوشک میگیرم الان روز هفتم که از صبح که بیدار میشه شورت پاش میکنم تا عصر ساعتای 4 بعدم پوشک میکنم آمادگی هم داره هم جسمی هم روانی با جایزه و اینا هم فایده نداره اصلا میگه نمیرم دستشویی با اینکه اونجا آب بازی میکنه و اصلا دعواش نمیکنم اما امروز از صبح میگفت نمیخوام برم دستشویی و با هزار زحمت راضیش کردم اما بازم هر 1 ساعت میپرسم میگه ندارم و خواست بخوابه گفتم قبلش بریم دستشویی بعد بخواب واییییی آنقدر گریه کرد که نمیرم و نمیخوام منم یهو عصبانی شدم دعواش کردم و با عصبانیت سمت دستشویی رفتیم و با اینکه کاری نکرد آبش کشیدم و اومدیم بیرون بعدش باهاش کلی حرف زدم اما خودم خیلی ناراحتم نمیخواستم عصبانی بشم
کسی میتونه کمکم کنه و راهنمایی کنه الان دخترم 2 سال و 8 ماهشه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر