وای روزایی که هم خودم هم نیلین مریضیم خیلی احساس تنهایی میکنم خیلی با عمق وجودم بی مادری رو احساس میکنم خیلی با عمق وجودم احساس تنهایی میکنم این بی کسی این تنهایی چقد سخته روزایی که نیلین زردی داشت منم سزارین کرده بودم شکمم میسوخت از درد کل وجودم تب لرز میکرد حالم خوب نبود نیلین هم چشم بندشو همش باز میکرد منم از ترس اینکه خدایی نکرده طوریش بشه کلا چشمم روش بود یه ثانیه نخوابیدم تو عمق پستی بودم برای منو نیلین از ته دل دعا کنید از هر نظر هم خوب بشیم هم خوش بشیم تو تک تک استخونام و تو قلبم درد عمیقی دارم😔

دور دلت بگردم لیلا 🥺 به خدا همش دلم پیشته کاش کنارم بودی

میفهمت من دوران نقاهت وحشتناکی داشتم هنوزم درد دارم التهاب دنبالچه گرفتم بعد زایمان الان نشستن عادی بدون درد شده آرزوم

ای جون دلم ببین این یک سال که سخت ترین روزای یه مادره رو با صبوری و خانومیت پشت سر گذاشتی پس تو قطعا یه مادر خوب و پر قدرت و پر انرژی هستی تو بهترین مادری برا بچت خدا برا هم نگهتون داره عزیزم

الهی بگردم عزیزم انشااله روزای خوب هم میاد
ینی تو اون روزای سخت هیشکی نبود؟مادرشوهر خواهر خاله واقعا هیشکی💔

امروز باز یاد اون روزهای سختم که تازه زایمان کرده بودم افتادم💔کلا یه حالت گریه دارم هر لحظه دلم میخواد گریه کنم این روزا از نظر جسمی خیلی ضعیف شدم من کلا اهل ناله کردن نیستم ولی ضعیف شدم

ای جانم خدا دلتو شاد کنه عزیزم 🥲

ای جان فدات شم مادرت چش شده؟