۹ پاسخ

سلام توی ایتا گروه خانمای باردار داریم اگ‌میخوای آیدی بده عضوت کنم😍

عزیزم خوش قدم باشی گل پسر ❤️❤️

عزیزم مبارکه قدمش پرخیر و برکت باشه ان شالله جفتتون صحیح و سلامت از بیمارستان‌مرخص بشین امام علی رفتی؟

عزیزم چن هفته بودین که زایمان کردین؟

به سلامتی و مبارکی
اتفاقا منم درد هر دو رو کشیدم و با سزارین اورژانسی به دنیا اومد
انشالله همه بچه ها سالم باشن

به سلامتی خوش قدم باشه جوجه تون
انشالله منم زودی تجربه کنم‌ برا هممون دعا میکردی ❤️❤️

بسلامتی عزیزم مبارک باشه😍

خیلی ناراحتم که هنوز نتونستم بغلش کنم یه مقدار افت اکسیژن داشت سریع بردنش ، دعا کنین زودی خوب شه

خوش اومدی قشنگم چشم مامانو بابات روشن قدمت پراز خیرو برکت

سوال های مرتبط

مامان آریا 😍☃️✨ مامان آریا 😍☃️✨ ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی و سزارین بیهوشی 🫠 2
خلاصه یکم این ور اون ور کرد سر پنج ساعت ماما همراهم رف و من هنوز سه سانت بودم
دیگه خوابیدم تا صب و صب اومدن کیسه ابم پاره کردن آمپول فشار زدن دردام شروع شد
یعنی جیغ میزدما😕
مردم از درد پنج دقیقه هم نمیتونم تحمل کنم گفتم اپیدورال می‌خوام😕 دکتر اومد زد و دردام آروم شد و من خوابیدم 😕 بیدار شدم معاینه شدم گفتن 7 سانت
ورزش کردم شدم 9 دکترم اومد دردام یکم شروع شد و همش به واژن و مقعدم فشار میومد
دکترمم اومد و با هر دستش دو انگشت میکرد داخل و انگار میخواست منو باز کنه 🥲
بین درد هام زور میزدم اما زورم کافی نبود و بچه نیومد 🥺 اورژانسی رفتم سزارین بیهوش شدم🥲 درد ندارم اصلا خداروشکر
کاش از اول سزارین میشدم 🥲 سزارین یک درصد هم دردش با درد طبیعی قابل مقایسه نیست
با شیاف و مسکن آروم میشی
سزارین بیهوشی با سزارین بیحسی فرق می‌کنه و دردش کمتره
فسقلی من 1403/12/5 بدنیا اومد با وزن 3800 ماشاالله 🧿 🧿 ❤️ 😍 🥲
دقیق با تاریخ ان تی م زایمان کردم 🥲🥲
طبیعی خیلی وحشتانکه🥲
مامان نیکی🩷 مامان نیکی🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی/پارت اول

من ۳۸ هفته و ۱ روز کیسه آبم یهو پاره شد ساعت ۹ شب بستری شدم با دهانه رحم ۱ سانت و بدون درد
همه ماماها و ماماهمراهم میگفتن تو تا یک روز دیگه(۲۴ساعت) هم زایمان نمیکنی چون نه درد داری نه دهانه رحمت باز شده
همون اول هم دکتر شیفت معاینه کرد لگن‌مو خیلی راضی بود گفت لگنت عالیه برا طبیعی
خلاصه بستری شدم اولش درد نداشتم ماماها میگفتن باید آمپول فشار بزنی تا دردات شروع بشه ولی بعد نیم ساعت دردام شروع شد در کمال تعجب هر ده دقیقه!در حد یک دقیقه درد داشتم
در عرض نیم ساعت دردام شد هر چهار/پنج دقیقه مامایی که امپول فشار آورد بزنه گفتم هر ۴ دقیقه درد دارم کلا منصرف شد آمپولو برگردوند.اینجا حدودا ساعت ۱ و ۲ شب بود
دیگه دردام همون ۴ دقیقه بود ولی هم شدتش بیشتر شده بود هم تایم بیشتری طول می‌کشید.دوباره معاینه شدم رسیده بودم به ۵ ۶سانت(کرک و پر کل بچه‌های شیفت ریخته بود)خیلی شدت دردام زیاد بود که درخواست بی‌دردی کردم ساعت ۳ شب
بی‌دردی از دست گرفتم و سرعت پیشرفتم بیشتر شد و تحمل دردام راحت‌تر
اینجا دیگه کم کم احساس فشار هم میکردم هرچی جلو رفتم درد نداشتم احساس فشارم بیشتر می‌شد ساعت یه ربع به چهار دوباره معاینه شدم و گفتن فولی!!!حالا هر وقت احساس فشار کردی زور بزن اگه خوب زور بزنی ده دقیقه‌ای بچه به دنیا میاد
و راس ساعت ۴ نی‌نی رو گذاشتن روی شکمم!
کلللل پروسه زایمان من از ۱سانت تا ۱۰ سانت ۷ساعت طول کشید چیزی حدود ۱۷ ساعت کمتر از اونی که همه انتظارشو داشتن :)))

پ.ن:تاپینگ بعدی راز موفقیت رو میگم!😁
مامان جانان مامان جانان ۱ ماهگی
#پارت دوم و روز دوم دردا هم گذشت و صبح سوم دیدم دردام همچنان نا منظم شروع کردم به ماساژ نوک سینه و تحریکشون به مدت یک ساعت که کم کم احساس کردم دردام داره زیاد میشه از ساعت ۱ شب تا ۵ صبح دردام رو با تنفس شکمی و کیسه آب گرم تحمل کردم و ساعت ۵ رفتم زایشگاه که گفتن دهانه رحم ۵ سانت باز شده و بستری شدم به ماما همراهم زنگ زدم و ساعت ۶.۳۰ صبح رسید بیمارستان چون بچه اولم بود و دردا هنوز نامنظم بود تا حدودی بهم آمپول فشار زدن و دردام شدید تر شد منم با تنفس شکمی و ورزش روی توپ و ماساژ نقاط فشاری حدود یک ساعت و نیمی گذروندم و شدم تقریبا ۶.۵ سانت و درخواست بی دردی کردم و اسپاینال شدم از ناحیه کمر خیلی خوب بود البته یکم خارش داشتم بعدش که بهم ی آمپول زدن و برطرف شد و تا ۱۰ سانت بی حس بودم ولی وقتی بچه میخواست زور بده و بیرون بیاد خییییلی درد داشتم و حس فشار با تمام قدرت زور میزدم ولی بچه نمیومد حدود ۱۵ ۲۰ دقیقه با تمام توانم داشتم زور میدادم و رمقی برام نمونده بود بالاخره بعد آخرین زور بچه بیرون اومد
مامان مه چهره مامان مه چهره روزهای ابتدایی تولد
سلام به همگی اومدم اینجا براتون از تجربه زایمان طبیعی بگم 😄
من پنج شنبه شب بعد از خوردن شام عید خونه بابام درد شدید اومد سراغم رفتیم بیمارستان معاینه شدم بهم گفتن یه سانت باز شدی ولی زایمانی نیستی برو خونه فردا بیا
منم شب که اومدم خونه یه ساعت رفتم پیاده روی فردا ساعت شش و نیم بیدار شدم رفتم دوش گرفتم ورزش هامو زیر دوش انجام دادم صبحانه مفصل خوردم رفتم بیمارستان برای معاینه اما وقتی رفتم گفتن بخاطر دیابت باید ختم بارداری بگیری ۳۹ هفته پنج روزم بود
خلاصه منو بستری کردن ساعت ده صبح بهم آمپول فشار زدن تا ساعت سه چهار بود که درد هام شروع شد هم زمان هم روی توپ باید ورزش میکردم
ساعت شش بیس درد هام زیاد شد ماما معاینم کرد هنوز دستش رو وارد بدنم نکرده بود کیسه آبم پاره شد 🤧🥴
ساعت نه نیم شب معاینم کردن گفت دوسانت شدی اگه تا فردا زایمان نکردی باید سزارین اورژانسی بشی 😓
منم به شدت از سزارین میترسیدم
کل شب بیدار بودم از استرس سزارین
فردا صبح شنبه بعد از گرفتن سرم آنتی بیوتیک ساعت شش صبح بهم آمپول فشار دوم رو زدن که ده دقیقه بعد درد های فوق العاده شدید شروع شد و چون از روز قبلش نخوابیده بودم به شدت ضعف داشتم و خوابم می اومد 🥴
ساعت یازده از شدت فشار رفتم سرویس بهداشتی وقتی اومدم بیرون نتونستم سر پا باشم و نشستم رو زمین سریع بهم دستگاه تنس وصل کردن و یه آمپول زدن به پام که خیلی خوب بود ساعت یازده چهل دقیقه بود شروع کردم داد زدن که فشار دارم و نمیتونم کنترل کنم ماما و پزشک اومدن داخل دیدن از صبح که سه سانت بودم و کلا از زایمان طبیعی من ناامید شده بودن متوجه شدن که دهانه رحمم نه سانت باز شده
مامان یوتاب مامان یوتاب ۲ ماهگی